جای خالی بهترین فیلم از نگاه داوران دهمین دوره جشنواره

جشنواره فیلم کودک و نوجوان هر سال بهانه‌ای می‌شود برای پرداخت دوباره به این موضوع فراموش شده تا شاید دوباره شاهد رونق سینمای کودک در کشور باشیم.

به گزارش کودک پرس ، دهمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان با دو اتفاق مهم پیوند خورده است. نخست تغییر دوباره زمان برگزاری از شهریور به آبان ماه 1373و دیگری عدم انتخاب بهترین فیلم توسط هیات داوران در بخش مسابقه سینمای ایران است که آن ها هیچ فیلمی را شایسته دریافت پروانه زرین بهترین فیلم به مفهوم مطلق ندانست و تنها به اعطای یک دیپلم افتخار بسنده کرد! اتفاقی که در 10 دوره نخست جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان سابقه نداشته و با توجه به شرکت فیلم های خوب و مطرح از سینمای ایران در این دوره، تا حدودی تعجب برانگیز جلوه کرد.

بخش های جنبی جذاب و پررونقی در این دوره برگزار شد که از جمله آنها می توان به ربع قرن متحرک سازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بزرگداشت فردریک بک، سودای علم و تخیل(نقاشی متحرک در سینمای هنگ کنگ)، نگاهی به سینمای کودکان و نوجوانان آلمان و بچه ها خداحافظ (یادبود زنده یاد علی سجادی حسینی) اشاره کرد که تنها یک ماه پیش از آغاز دوره دهم به هنگام فیلمبرداری آخرین فیلم اش بر اثر یک سهل انگاری به ضرب گلوله کشته شده بود. با مرور فیلم های بخش مسابقه سینمای ایران در دوره دهم به اسامی فیلم های مطرحی همچون «بادکنک سفید» ساخته جعفر پناهی، «تیک تاک» به کارگردانی محمدعلی طالبی، «دت یعنی دختر» ساخته ابوالفضل جلیلی، «پایان کودکی» به کارگردانی کمال تبریزی، «افسانه دو خواهر» ساخته کامبوزیا پرتوی و «عبور از تله» به کارگردانی غلامرضا رمضانی برمی خوریم.

طالبی پس از موفقیت فیلم های قبلی اش در جشنواره کودک، این بار با «تیک تاک» به جشنواره آمده و تماشاگران را با قصه ساده و جذاب فیلم خود همراه می کند. مادر حسن برای تشویق پسرش که در کلاس دوم دبستان درس می خواند، ساعتی را که از شوهرش یادگار مانده به معلم مدرسه می دهد تا آن را به عنوان جایزه به حسن بدهد. سعید(همکلاسی حسن) که از ساعت خوشش آمده آن را در کیف خود می گذارد اما معلم که موضوع را فهمیده ساعت را به حسن بازمی گرداند. وجود ساعت باعث دوستی میان سعید و حسن شده و تا جایی پیش می رود که حسن ساعت را به سعید قرض داده تا به پدربزرگ اش نشان بدهد اما پدربزرگ که ساعت را جایزه مدرسه به سعید به حساب آورده، آن را در صندوقچه قدیمی اش گذاشته و آن را قفل می کند. همین امر باعث ایجاد سوء تفاهم هایی میان مادر حسن و پدربزرگ سعید می شود که در آخر ختم به خیر می شود.

طالبی در این فیلم هم از فرمول امتحان پس داده اش در فیلم های قبلی بهره گرفته و پایه های فیلمنامه تیک تاک را بر این اساس بنا نهاده است. داستان دوستی دو کودک هشت ساله که وجود یک ساعت، شکافی را میانشان به وجود آورده اما در نهایت دوستی بر آن غلبه پیدا می کند. نقطه قوت این فیلم هم همچون فیلم سینمایی «چکمه»، بازی های درخشان نابازیگرانش است که در کنارشان بازیگری حرفه ای به نام نگین صدق گویا قرار گرفته که در آن ایام بازیگری تازه کار به حساب می آمد.

«بادکنک سفید» دیگر فیلم مهم و تماشایی جشنواره است که در جشنواره فیلم کن جایزه دوربین طلایی را هم کسب کرده و در بسیاری از کشورهای دنیا روی پرده نقره ای رفته است. فیلمی با محوریت دختربچه ای به نام راضیه در حالی که تنها کمتر از دو ساعت به پایان سال قدیم و تحویل سال نو مانده، به دنبال پولی برای خرید ماهی شب عید است. پناهی در این فیلم ستایش شده، از راضیه به عنوان عامل پیش برنده داستان بهره گرفته و داستان ساده و ظریف خود را با ریتمی مناسب پیش می برد.

در عین حال فیلمنامه از تعلیق خوبی هم بهره مند است که به ندرت در فیلمی از سینمای کودک و نوجوان ایران به چشم می خورد. از جمله می توان به افتادن اسکناس داخل زیرزمین یک مغازه اشاره کرد که راضیه را به تکاپو برای برداشتن آن واداشته و پای آدم های مختلفی را به فیلم باز می کند. سکانس پایانی فیلم در حالی که دیگر کسی در کوچه و خیابان نمانده و راضیه با سرباز جوان غریب در شهر روبه رو می شود، نقطه اوج تمام عیاری برای فیلم است که حس و حال عجیب و غریبی در آن موج می زند. آیدا محمدخانی بدون تردید ستاره بادکنک سفید است که با توجه به نابازیگر بودنش به بهترین شکل از سوی کارگردان هدایت شده و لحظات درخشانی در بازی اش به چشم می خورد.

«پایان کودکی» به کارگردانی کمال تبریزی از جمله فیلم های دهه 70 کودک و نوجوان است که یک نوجوان را مرکز ثقل فیلمنامه خود قرار داده و از آن به عنوان یکی از عناصر کلیدی داستان بهره گرفته است. یک خانواده روستایی چهار نفره که در حال نوسازی خانه قدیمی خود در روزهای منتهی به آغاز جنگ تحمیلی هستند، با حمله غافلگیرکننده دشمن روبرو شده و روستای خود را ترک می کنند. در جاده، اتومبیل آنها خراب شده و شب هنگام با حمله گرگ ها مواجه می شوند که پدر خانواده آنها را از بین می برد. صبح روز بعد، پدر برای آوردن آب به سمت چشمه رفته و در آنجا بر اثر گلوله عراقی ها مجروح می شود. حال پسر نوجوان خانواده(هیوا) باید از مادر و خواهر کم سن و سالش در برابر عراقی ها حفاظت کند.

فیلم همانطور که از نامش پیداست، برشی کوتاه از زندگی یک نوجوان در سال 1359 است که طی آن دوران کودکی را پشت سر  گذاشته و بزرگ می شود. فیلم با وجود برخی کم و کاستی ها به خصوص ریتم کند میانی اش از قصه خوب و جذابی برخوردار است که می تواند برای مخاطب نوجوان جذابیت هایی داشته باشد. حضور جهانگیر الماسی و فریبا کوثری هم در نقش پدر و مادر هیوا، کمک زیادی به کلیت فیلم کرده و برخی نقاط ضعف آن را پوشانده است.

منبع: تسنیم