تلویزیون کودکانه و کودک تلویزیونی

به گزارش کودک پرس، گاهی که به دوران کودکی نسل خودم فکر می کنم یادم می آید که برغم اینکه شبکه های تلویزیونی خیلی کم و به دو شبکه محدود بود ارتباط ما با آن بیش از کودکان امروز است.
بخش عمده ای از خاطرات دوران کودکی ما با کارتون ها و برنامه های کودک تلویزیون ساخته شده و آنها را می توان عامل شکل دهنده خاطرات مشترک کودکانه یک نسل دانست اما به نظر می رسد کودکان امروز علی رغم توسعه و تعدد شبکه های تلویزیونی و حتی تازگی ها که صاحب شبکه مستقل کودک به نام نهال شده اند کمتر با این جعبه جادو ارتباط برقرار می کنند یا دست کم تاثیر و تاثرات بین کودک و تلویزیون کمتر از نسل گذشته است.
اگرچه که ظهور گوشی های جادویی و انواع بازی های دیجیتالی نقش مهم در تضعیف و کمرنگ شدن نقش تلویزیون بر کودکان داشته اما همه چیز را نمی توان به جاذبه های وسایل ارتباطی نوین دانست و باید به عوامل دافعه برانگیز تلویزیون در جذب مخاطب کودک نیز توجه داشت.
قهرمان های دنیای كودكان در گذشته بیش از آنكه با توانایی های فوق طبیعی و ماورائی خود شناخته شوند، بر قدرت فردی مهارت های خودانگیخته استوار بودند و باورپذیری بیشتری داشتند، ضمن اینكه جنس دغدغه ها و آرزوهای آن ها به دنیای واقعی كودكان، نزدیك تر از عالم رویایی و فوق خیال كاراكترهای امروزی بود
به عبارت دیگر در بازخوانی این تحول در نسبت بین کودک و تلویزیون باید به نسبت نوستالژی و تکنولوژی در سیر تحولات برنامه های کودک تلویزیون پرداخت. به این معنا که انگار تکنولوژی های جدید موجب شده تا آن خاصیت نوستالژیک ساز برنامه های کودکانه در زمانه ما کم شود یا قدرت خویش را در جذب کودک امروزی از دست بدهد. در گذشته های دور و مثلا کودکی پدران و پدربزرگان ما این مادر بزرگ ها و قصه هایشان بودند که موجب سرگرمی کودک می شدند اما در زمان ما به جای مادر بزرگ، دور جعبه جادویی تلویزیون نشستند تا برنامه ها و قصه های كارتونی كه مظهر رسانه سرد بودند، حتی تصاویر ذهنی و خیالی شخصیت های قصه را هم برای آن ها به تصویر بكشند.
تصاویر رنگارنگ و جذاب تلویزیون، كودكان (حتی بزرگسالان) را مجذوب خود كرده بود، تا آنها دست از كوچه و خیابان شستند و به صفحه كوچك تلویزیون چشم دوختند. تجربه عینی و عملی آنان در بازی های كودكانه به تدریج جای خود را به تخیلات و تجربه های انتزاعی سپرد و گونه ای انفعال رسانه ای ایجاد كرد. اما اینک هم جنس برنامه های کودک مثلا کارتون ها تغییر کرده و هم ابزارهای سرگرمی فراتر از تلویزیون به بازار آمده که رابطه کودک و تلویزیون را تحت الشعاع خود قرار داد. در واقع كارتون های امروزی بیشتر در وجوه تكنولوژیكی خود ظهور كرده اند و بیش از آنكه ساختاری داستانی داشته باشند و عناصر و المان های قصه در آن دیده شود، از تخیلات شدید فن محورانه بهره می گیرند كه سنخیت كمتری با دنیای واقعی كودكان دارد، به همین دلیل به جای ایجاد همذات پنداری و اثر پذیری اخلاقی-رفتاری، در آن ها به قوه تخیل كودك و پرورش ذهنیت ماورائی آن ها بیشتر بها داده می شود، بنابراین كمتر به «یادگیری» می انجامد.
به عبارتی دیگر غالب كارتون های امروزی بیش از آنكه برجنبه های شناختی و هویتی بنا شوند، از لحاظ هیجانی و سرگرمی مورد توجه قرار می گیرند. البته سرگرمی در ذات برنامه های كودك قرار دارد و نوعی بازتولید ابزار بازی در خود نیز دارد، اما وقتی به تنها هدف برنامه های تلویزیونی تبدیل شود، به تدریج اثر گذاری خویش را از دست می دهد و به كنش مندی تجربه های كودكانه كمكی نمی كند.

یكی از عناصری كه به ماندگاری كارتون های قدیمی تر در ذهن می انجامد، شخصیت پردازی و كارتونی است كه به مدل سازی تیپ های گوناگون تكیه دارد. قهرمان های دنیای كودكان در گذشته بیش از آنكه با توانایی های فوق طبیعی و ماورائی خود شناخته شوند، بر قدرت فردی مهارت های خودانگیخته استوار بودند و باورپذیری بیشتری داشتند، ضمن اینكه جنس دغدغه ها و آرزوهای آن ها به دنیای واقعی كودكان، نزدیك تر از عالم رویایی و فوق خیال كاراكترهای امروزی بود. شخصیت هایی كه به اسطوره های كارتونی بدل می شدند، دنیای آرمانی كودك را تسخیر می كردند. مجموعه این عوامل در نهایت به پذیرش و پردازش كاراكترهای كارتونی از سوی كودكان منتهی می شد، اما در عالم فرامدرن امروزی گویی اسطوره های كارتونی نیز سقوط كرده اند و قهرمانان خیالی نیز دیگر مرده اند. اگرچه که کودک تلویزیونی به معنای کودکی که مدام پای تلویزیون می نشیند و از تجربه دنیای واقعی فاصله گرفته مطلوب نیست اما تلویزیون کودکانه که بتواند متناسب با نیازهای کودک امروز برنامه سازی کند و در جامعه پذیری و تربیت و آموزش مهارت های زندگی موثر باشد یک ضرورت رسانه ای است. اکنون با راه اندازی شبکه های مستقل کودک و نوجوان نهال و امید، ظرفیت تازه ای پیش آماده تا بتوان با ظرفت های هنرمندانه، آگاهی و سرگرمی را به هم پیوند زد و تلویزیون را به مرجع مهم کودک پروری بدل کرد.