تاثیر بازی جنگی بر کودکان

به گزارش کودک پرس ،بر اساس یک تحقیق، حدود ۶۷ درصد از والدین در آمریکا معتقدند که کودکانشان نباید بازی‌های تفنگی کنند، اما محققان می‌گویند که این طرز فکر بسیار خطرناک‌تر از آن بازی‌های خیالی است. ولی چرا چنین است؟

زمانی که یک بزرگ‌تر، برچسبی منفی روی بازی‌های خشن زده و آن‌ها را از بازی، نهی می‌کند، درواقع به آن‌ها می‌گوید که تصورات و فانتزی‌هایشان بد است. این هم به‌نوبه خود، بسیار خطرناک است، زیرا از کودک خواسته می‌شود که افکار و احساسات خود را بروز نداده و شخصیتی ریاکار و متظاهر بر خود بگیرد.
تاکنون هیچ تحقیق علمی نتوانسته است رابطه‌ای بین خشونت دربازی‌ها و خشونت در زندگی واقعی پیدا کند، بلکه برعکس، تحقیقات نشان داده‌اند که بازی‌های خشن می‌توانند جرقه دوستی‌ها، رفتارهای اجتماعی مثبت و حتی اعتمادبه‌نفس بیشتر را در کودک شعله‌ور کنند. حال بیایید ببینیم که چرا باید اجازه بازی‌های جنگی را به کودکانمان بدهیم.

پرورش تخیل
زمانی که کودکان نقش‌های مثبت و منفی را بازی می‌کنند، درواقع در حال کشف فاصله بین احساسات و عواطف خام خود و دنیای منطق، ادبیات و اخلاقیات بزرگ‌ترها هستند. از اینها گذشته، وقتی‌که کودک با یک جعبه و مداد شمعی، یک تانک جنگی می‌سازد، درواقع در حال کسب روحیه و اعتمادبه‌نفس بیشتر برای ارائه ایده‌های خلاقانه خویش است.
برای کمک به کودک در این زمینه، می‌توانید او را به ایجاد اختراعات بیشتر، ترغیب کنید. به‌جای پر کردن اتاق او از اسلحه‌های مختلف، به او اجازه بدهید که از تخیلش در ساخت سلاح‌های مختلف استفاده کند.

احساس قدرت
وقتی‌که پسرتان تصور می‌کند که یک نینجاست یا چند هیولا را با سلاح لیزری‌اش، پودر می‌کند، فقط هدفش سرگرمی نیست، بلکه می‌خواهد بر ترس‌هایش (مخصوصاً ترس از مرگ) غلبه کند. او همینطور در حال فراگرفتن مدیریت احساسات پرخاشگرانه‌اش است، زیرا در بستر بازی، اوست که کنترل موقعیت را در دست خود می‌گیرد.
اگر کودک را در هنگام سروصدا و کشتن دشمن فرضی‌اش وادار به سکوت کنید، از تخلیه شدن خشونت درونی‌اش جلوگیری کرده‌اید. این در آینده می‌تواند به بروز خشونت‌های بیشتر در زندگی‌اش منجر شود.
این حس قدرت‌طلبی در دخترها و پسرها به یک میزان وجود دارد، اما شکل‌های آن‌ها تفاوت دارد. یک پسر ممکن است یک جاسوس را از پا درآورد و یک دختر، در کلاسی خیالی، شاگردش را برای تنبیه در کلاس نگه می‌دارد. این دو رفتار، شکل متفاوتی دارند، اما در عمق خود، تمایل به قدرت را در کودکان نشان می‌دهند.

مهارت‌های اجتماعی
ممکن برایتان عجیب باشد، اما بازی‌های خشونت‌آمیز، همکاری و کار گروهی را در کودکان برمی‌انگیزند. ممکن است صحبت‌های کودکان را در حین بازی شنیده باشید؛ چیزهایی مانند «تو مُردی!»، «وقتی گفتم سه از جات پا میشی.» یا «دست‌ها بالا. تو بازداشتی!» جملاتی از این دست به کودکان مهارت‌های مذاکره، صحبت از طرف خود و شنیدن صحبت‌های دیگران را آموخته و باعث می‌شوند کودک، قوانین زندگی را بهتر بیاموزد.
کودکان در هنگام بازی به سرعت متوجه می‌شوند که آیا دیگران در حال لذت هستند یا نه. برای مثال، کودکی که بیش از حد در زندان مانده، حوصله‌اش سر رفته و دیگران متوجه این مسئله می‌شوند. این درک به پرورش حس همدردی در کودک کمک کرده و مفاهیمی مانند وفاداری، روابط انسانی و فرصت‌هایی برای کمک به یک دوست را به او می‌آموزد.

ریشه نگرانی‌ها
در دوران نسل گذشته، وقتی بچه‌ها بازی‌های دزد و پلیس را انجام می‌دادند، والدین با آن‌ها کاری نداشتند، اما در طول ۲۵ سال گذشته، والدین به دلیل انتشار اخبار فاجعه‌آمیز و شرایط جهان، به شدت و بیش از حد نگران فرزندانشان شده‌اند. آن‌ها مفهوم «اول ایمنی…» را با «فقط ایمنی!» جایگزین کرده و به این ترتیب، کودکان را از مهم‌ترین تجارب کودکی، محروم کرده‌اند.
با این حال و باوجودآنکه بازی‌های پرخاشگرانه، کاملاً برای کودک سالم هستند، اما می‌توان محدوده‌هایی را هم برای آن‌ها تعیین کرد تا همه در این بازی‌ها حس راحتی داشته باشند. می‌پرسید چگونه؟

چند پیشنهاد
اگر کسی نمی‌خواهد آدم بد باشد، به آن‌ها بگویید که خودشان یک آدم بد خیالی را در نظر بگیرند. به آن‌ها محدوده‌ها را یادآوری کنید. برای مثال، کشیدن مو، هل دادن، کشیدن و کارهای دردآور ممنوع است. به این ترتیب، علاوه بر امنیت، احترام به قوانین را هم به آن‌ها خواهید آموخت.
اگر دیدید که یک کودک منزوی‌شده است، از همه بپرسید که آیا دارند خوش می‌گذرانند؟ همینطور یک دستور مثل «استوپ!» را برای همه در نظر بگیرید تا همه برای چند ثانیه هم که شده، بازی را متوقف کنند. این می‌تواند به قانون‌مندتر شدن بازی کمک کند.