به گزارش کودک پرس ،بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان، از دیگر موارد شایع پس از وقوع طلاق والدین است. این کودکان احساس لذت کمتری نسبت به زندگی دارند و درک کمتری از زندگی روزمره خود دارند. این افسردگی خود را به شکل خستگی و بی اشتهایی نشان می دهد یا حسادت و سوء ظن نسبت به همسالان خود! از سوی دیگر پس از طلاق، کودکان و نوجوانان دچار نابسامانی و در بهدری می شوند؛ چرا که مجبورند گاهی نزد پدر باشند و گاه نزد مادر. حتی گاه شبیه به یک عروسک نزد افراد مختلف اقوام حضور داشته باشند و این جا بهجایی های مداوم، آزار دهنده است و سبب می شود کودک نتواند به ثبات تربیتی و فرهنگی دست یابد و احساس امنیت و هویت کند.
تاثیر منفی در رشد:
بررسیها نشان دادهاند کودکانی که از مادر جدا شدهاند، رشدشان کمتر از آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته نباشد و در شرایط بهداشتی روانی مناسب تربیت نیافته باشند، فقدان مادر جلوی شکوفا شدن کودک را در تمام زمینهها میگیرد و در شخصیت عاطفی او اثر منفی میگذارد.
در طلاق تقریبا همیشه پسری که از پدر خود جدا می شود و دختری که از مادر خود جدا می شود بیشتر رنج می برد تا کودکانی که پس از طلاق با پدر یا مادر همجنس خود زندگی می کنند. اگر پدر خانه را ترک کند، دختر هنوز مادری را دارد که با او همسان سازی کند، ولی پسری که پدر ندارد ممکن است هرگز روند همسان سازی را به درستی طی نکند و سرانجام تصور بسیار مغشوشی از نقش خود داشته و فاقد اعتماد و اطمینان به نفس باشد.
همه کودکان پس از جدایی والدین در کوتاه مدت احساس درماندگی می کنند. در دو سال اول پس از طلاق کودکان معمولا منفی تر، لجباز تر، افسرده تر، عصبانی و پرخاشگر می شوند. وضعیت تحصیلی آنها افت می کند و ممکن است بیشتر بیمار شوند. این وقفه ممکن است مدتی طول بکشد.
در یک بررسی دیده شده است که پنج سال پس از طلاق حدود یک سوم کودکان هنوز اختلالات چشمگیری مثل افسردگی را نشان می دهند.
ارسال دیدگاه