بررسی آسیب‌شناختی کودک‌آزاری جنسی

به گزارش کودک پرس ، رقیه عیدی خطیبی دانشجوی دکتری روانشناسی — کارشناس علوم تربیتی نوشت:

در بسیاری ازآسیب های روانی اجتماعی، عوامل متعددی دخیل هستند به طوری که به سختی بتوان بروز یک آسیب را فقط و فقط به یک عامل خاص نسبت داد بنابراین در تحلیل آنها ضرورت خواهد داشت که از زوایای مختلف به آن نگریسته و تاثیر عوامل متعدد را بررسی نمود. کودک آزاری نیز به عنوان آسیبی روانی اجتماعی از این موضوع مستثنی نیست و قطعا سوالات زیادی را پیرامون علل و چرایی آن می توان طرح نمود. اخیرا از گوشه و کنار کشور اخبار متعددی در خصوص وقوع کودک آزاری و پیامدهای ناگوار آن را شاهد بوده ایم از آتنا و ستایش گرفته تا رخداد اخیر در دبیرستان معین که با واکنش های عمومی زیادی همراه بوده اند چرا که ماهیت این رخدادها به گونه ای است که شدیدا احساسات عموم را جریحه دار نموده و واکنش های متعددی را به بار می آورند.

 

اینکه در چه شرایط و موقعیتی چنین آسیب هایی رخ می دهند؟ فرد مرتکب این اعمال چه ویژگی هایی دارد و چرا اقدام به این کار می کند؟ نقش قربانی در این خصوص چقدر است؟ محیط چقدر در وقوع آن نقش دارد؟ نقش قوانین و مقررات در شیوع آن چقدر است؟ آیا کوتاهی تربیتی از جانب خانواده بوده یا سیستم آموزشی یا جامعه و ده ها سوال دیگر که معمولا با شنیدن چنین اخباری در ذهن نقش میبندد و قطعا به دنبال خود تحلیل های مختلفی را به همراه دارد.

تحلیل هایی که می تواند تخصصی و نیز در حجم زیادی غیر تخصصی باشد. آنچه روشن است اینکه استناد صرف فقط به پاره ای محدودیت ها نمی تواند زمینه ساز راهکارهای مناسب در پیشگیری از این آسیب ها باشد. بنابر این لازم است با دیدی وسیع و گسترده و با وقوف کامل به تمامی زوایا و جوانب به بررسی موضوع پرداخت و از دل آن راهکارهای پیشگیرانه را استخراج نمود.

در کودک آزاری جنسی همچون سایر آزارها در دو جهت مقابل فرد عامل و فرد قربانی قرار گرفته اند که وضعیت هر دو از نظر آسیب شناختی قابل بررسی است. از میان علل تمایل به برقراری رابطه جنسی با کودکان که با عنوان اختلال روانی پدوفیلیا شناخته می شود سواستفاده ها و آزارهای دوران کودکی برجستگی قابل توجهی دارد. به طوریکه بررسی ها نشان می دهند اغلب افراد مبتلا به این اختلال در دوران کودکی انواعی از آزارها و سواستفاده های جنسی را تجربه کرده اند و اغلب کودکانی بوده اند که مورد غفلت قرار گرفته اند. با توجه به این موضوع به یک نقطه مشترک در وضعیت عامل و قربانی می رسیم. عامل، فردی است که در گذشته مورد غفلت قرار گرفته و قربانی فردی است که در حال حاضر در وضعیت غفلت می باشد.

 

کودک مورد غفلت واقع شده کودکی است که ملزومات تربیتی و مراقبتی و نظارتی در مورد او رعایت نشده و او را در موقعیت آسیب قرار داده است. این ملزومات هم در محیط خانواده و هم در سطح جامعه قابل طرح است. در محیط خانواده شامل نظارت بر فعالیت های کودک، ارتباطات کودک، تامین شرایط تربیتی مناسب، ارتباط مناسب با کودک ، آموزش خود مراقبتی به کودک و در سطح اجتماعی شامل تدوین طرح ها و برنامه های کلان آموزشی برای مراقبت از کودکان، تامین رفاه و آسایش آنان، تامین امکانات و شرایط آموزشی و ارائه آموزش های همگانی برای مراقبت از آنها، آموزش خود مراقبتی به کودکان و … می باشد.

به طور کلی می توان گفت همه موارد فوق حائز اهمیت هستند اما آموزش خود مراقبتی اهمیت مضاعفی دارد به این دلیل که حتی زمانی که شرایط دیگر به خوبی تامین نشده باشد مهارت خودمراقبتی خواهد توانست به عنوان سپری نهایی نقش مهمی را در پیشگیری ایفا کند. به این صورت که با فرض غفلت خانواده و با فرض حضور یا زندگی کودک درموقعیت آسیب زا و یا مهیا بودن شرایط برای ارتکاب این عمل از سوی عامل، کودک مجهز به این مهارت سپری قوی برای نجات خود در دست خواهد داشت.

 

مهارت خود مراقبتی شامل مهارتهای عمومی برای مراقبت از خود در انواع شرایط و موقعیت ها می باشد که موقعیت تهدید به آزار جنسی یکی از این موارد است. مهارت خود مراقبتی در موقعیت تهدید به آزار جنسی در واقع با تربیت جنسی کودک پیوند می خورد که ممکن است با واکنش هایی نیز از سوی اقشار مختلف همراه باشد که البته در حوادث اخیر شاهد این واکنش ها بوده ایم به طوری که عده ای در دفاع از آن و اصرار بر طراحی برنامه های تربیت جنسی و عده ای بر علیه آن نظراتی مطرح کرده اند. به نظر می رسد یکی از علل اختلاف نظر در این مورد به عدم ایجاد تمایز بین دو موضوع تربیت جنسی و آموزش جنسی بر میگردد. به این معنا که ممکن اسن مفهوم تربیت جنسی با آموزش جنسی مشتبه شده باشد.در حالی که این دو اساسا یا یکدیگر تفاوت دارند.

تربیت جنسی بر خلاف آموزش جنسی که بلوغ زودرس و انحرافات را به دنبال دارد به رشد مهارت های خود مراقبتی و سلامت کودک کمک می کند. به او کمک می کند در مقابل خطرات و آسیب ها به ویژه از سوی افراد بیمار جنسی محافظت شود، هویت جنسی سالمی پیدا کند و بتواند در آینده نقش خود را به عنوان زن یا مرد به درستی ایفا کند. باید توجه داشت افراد بزرگسال مبتلا به انحرافات جنسی، تربیت جنسی مناسبی نداشته اند.

 

بنابر این برای پیشگیری از قربانی شدن کودکان و همچنین پیشگیری از ابتلا به انواع اختلالات روانی جنسی بزرگسالی، تربیت جنسی کودکان از همان سنین پایین و متناسب با سطح رشدی کودک ضرورت دارد.آنچه در اینجا حائز اهمیت فراوان است تناسب آموزش های تربیتی با سن رشدی کودکان است. به عبارتی عدم در نظر گرفتن این شرط مهم نه تنها منجر به تربیت جنسی مطلوب نخواهد شد بلکه آسیب هایی را نیز قطعا در پی خواهد داشت.

 

بر این اساس ضرورت دارد با دیدی جامع و وسیع برنامه هایی در این خصوص تدوین گردد که اولا آموزش های صحیح به خانواده ها و کودکان ارائه شود و دوما از حضور افراد سود جو در عرصه تربیت که ممکن است با آموزش های نادرست خود به خانواده ها به وقوع آسیب های بیشتر دامن بزنند جلوگیری گردد.

 

 

 

منبع: برنا