به گزارش کودک پرس ، پانزدهم ارديبهشت ماه سال 86، مأموران پليس از مرگ مشكوك دختر 16 سالهاي به نام آرزو در شهرري باخبر و راهي محل شدند. نامادري مقتول كه زني 36 ساله به نام نرگس و در محل حاضر بود، به مأموران گفت: «آرزو دختر زن دوم شوهرم بود و من نامادري او بودم، آرزو دوست نداشت با خانوادهام رفتوآمد داشته باشد و سر اين موضوع با هم اختلاف داشتيم. ساعتي پيش هم به خاطر اينكه برادرم به ديدنم آمده بود با هم درگير شديم و در آن درگيري برادرم عصباني شد و آرزو را خفه كرد.»
بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، مأموران در تحقيقات بيشتر، از دختر شش ساله نرگس، كه شاهد حادثه بود، تحقيق كردند. او به مأموران گفت: «همه اين حرفها دروغ است، مادرم خودش آرزو را كشت. روز حادثه مادرم با آرزو درگير شد و گفت: چرا در كار من دخالت ميكني، بعد از آن شروع به فحاشي و كتكزدن كرد. در آن لحظه داييام وارد شد. وقتي مادرم را در آن شرايط ديد، ناراحت شد. سپس هر دو به سمت آرزو رفتند. دقيقاً يادم نيست فكر كنم مادرم اصرار داشت تا آرزو قرص بخورد، اما او مقاومت ميكرد. به همين دليل آنها عصباني شدند و مادرم پاهاي آرزو را گرفت و داييام يك بالش روي دهان آرزو گذاشت تا اينكه نفس خواهرم قطع شد.»
با اين توضيحات، برادر 40 ساله نرگس كه نادر نام داشت، بازداشت شد اما جرمش را انكار كرد و گفت: در اين حادثه نقشي نداشته است. او به مأموران گفت: «من و خواهرم خيلي با هم ارتباط نداشتيم گاهي به او سر ميزدم. روز حادثه در مغازه نانواييام مشغول كار بودم و از ماجرا خبري نداشتم تا اينكه چند روز بعد متوجه فوت آرزو شدم.» سپس نامادري مقتول بار ديگر تحت بازجويي قرار گرفت و بالاخره به جرمش اقرار كرد و گفت: «شوهرم بعد از سه بار ازدواج با داشتن يك دختر سه ساله و يك پسر چهار ساله به خواستگاريام آمد، از آنجايي كه مجبور بودم ازدواج كنم شرايط را پذيرفتم. بعد از آن بود كه در زندگي متوجه شدم شوهرم مردي عصبي، بدبين و بدخلقي است و دست بزن هم دارد به همين دليل جرئت نداشتم از خانه بيرون بروم. تا اينكه صاحب فرزند شدم و اين شرايط با ناسازگاري بچههاي زن دوم شوهرم مرا خسته كرده بود به اين خاطر همين مجبور شدم آرزو را به قتل برسانم و او را خفه كردم.» بعد از كامل شدن تحقيقات، نرگس و برادرش به اتهام مباشرت در قتل روانه زندان شدند و پرونده براي رسيدگي به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي قربانزاده فرستاده شد.
در اولين جلسه رسيدگي به پرونده، بعد از اعلام رسميت جلسه، پدر مقتول و همسر دوم او كه مادر مقتول بود درخواست قصاص كردند، سپس نامادري در جايگاه قرار گرفت و با انكار جرمش در آخرين دفاعش گفت: «باور كنيد آرزو را نكشتم و به خاطر فشارهاي بازجويي بود، مجبور شدم قتل را به گردن بگيرم. آن روز پدر آرزو به ديدنش آمده بود كه با هم درگير شدند. شايد قتل كار او باشد.» در ادامه برادر او نادر نيز با انكار جرمش از خودش دفاع كرد. در پايان هيئت قضايي بعد از شور با توجه به مدارك در پرونده، نرگس و نادر را به اتهام قتل عمد به قصاص محكوم كرد، اين حكم به ديوان عالي كشور فرستاده شد اما با اعتراض متهمان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.
به اين ترتيب پرونده روزگذشته بار ديگر روي ميز هیئت قضايي شعبه يازدهم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي متين راسخ قرار گرفت، بعد از قرائت كيفرخواست اولياي دم بار ديگر درخواست قصاص كردند سپس نرگس كه با قرار وثيقه آزاد بود در جايگاه قرار گرفت و رو به هیئت قضايي با انكار جرمش گفت: «از شوهر سابقم چند فرزند داشتم اما وقتي ميخواستم با پدر آرزو ازدواج كنم او فرزندانم را نپذيرفت، قبول كردم و همسرش شدم تا اينكه فهميدم او از همسر سابقش يك دختر و يك پسر دارد، چيزي نگفتم و آنها را مثل فرزندان خودم دوست داشتم اما آرزو دختر بدقلقي بود، بعد از مدتي من و پدر آرزو صاحب فرزند دختر شديم و اين باعث شد ناسازگاريهاي آرزو بيشتر شود اما باور كنيد اين مشكلات بهانهاي براي قتل آرزو نبود و به مرگ او راضي نبودم. همه اظهاراتم تحت فشارهاي بازجويي بود، آنقدر فشارهاي زندگي مرا خسته كرده بود كه ديگر طاقت شكنجههاي پليس آگاهي را نداشتم.»
در ادامه برادر نرگس ديگر متهم پرونده كه او نيز با قرار وثيقه آزاد بود، جرمش را انكار كرد و در آخرين دفاعش گفت: «ميدانستم خواهرم زندگي راحتي ندارد، اما هيچوقت به خودم اجازه ندادم تا در زندگياش دخالت كنم. در قتل نيز نقشي نداشتم و آن روز در نانوايي بودم كه چند روز بعد متوجه شدم چه اتفاقي افتاده است.»
در پايان هیئت قضايي جهت صدور رأي وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان
ارسال دیدگاه