افسردگی امر جدی در زنان است

به گزارش کودک پرس ، متأسفانه برخی زنان ایرانی افسرده هستند، آمارها بعضاً از افزایش میزان افسردگی زنان حکایت دارد بر اساس برخی آمارها ۲۰ تا ۳۰ درصد جمعیت کشور دچار مشکلات روانی هستند، ۳ تا ۲۵ درصد دانش‌آموزان از بیماری‌های روانی رنج می‌برند، سایه سنگین افسردگی بر سر زنان ایرانی! ۲۵ درصد زنان دچار انواع افسردگی و اضطراب هستند، افزایش چشمگیر افسردگی در جامعه و نگرانی از روند رو به گسترش آسیب‌های اجتماعی در تهران از جمله موضوعاتی است که باید مورد بحث و تبادل نظر قرار بگیرد.

 

زهرا جاجی‌زاده ، کارشناس حوزه زنان و خانواده در ارتباط با افسردگی زنان اظهار داشت: زنان بیشتر از مردان در معرض بیماری‌های روانی و افسردگی قرار دارند به‌طوری که درصد ابتلای زنان به اختلالات روانی در جامعه ما ۲ برابر مردان است، دلیل آن مسائل بیولوژیکی و شرایط محیطی است. همچنین نابسامانی‌های اجتماعی و قانونی نیز در این مسئله مؤثر است، امروزه بر اساس نتایج سال‌ها مطالعه میدانی، محققان شکی ندارند که خطر افسردگی، زنان را بیش از مردان تهدید می‌کند و احتمال ابتلای آنان به این اختلال خلقی دو برابر مردان است. از آنجایی که زنان نخستین کسانی هستند که به‌عنوان مادر پاسخگوی نیازهای حیاتی کودک هستند، سلامت روحی آنان تأثیر مستقیمی بر سلامت روحی و روانی فرزندانشان و در نتیجه سلامت روان جامعه خواهد گذاشت.

 

کارشناس حوزه خانواده با بیان این‌که زندگی پر از فراز و نشیب‌های روحی است، و زمانی که چرخ زندگی در سرازیری بیفتد، نشیب‌های روحی تداوم یافته، است، گفت: در زمان‌هایی که افراد دچار اغتشاش فکری می‌شوند، عملکرد طبیعی فرد مختل می‌شود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام «افسردگی» افزایش خواهد یافت، افسردگی، روح، جسم، ذهن و رفتار فرد را درگیر می‌کند، و امکان بروز این بیماری در زنان و در مردان وجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می‌شوند.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: از آنجایی که زنان و مردان در بیان احساسات‌شان با هم متفاوت هستند، واکنشی که در مقابل فشارهای روحی از خود نشان می‌دهند نیز یکسان نیست، در حالی که پسران عموماً نگرانی‌هایشان را با پرخاشگری و ناهنجاری‌های رفتاری نشان می‌دهند، اکثر دختران در شرایط مشابه دچار اختلالات خلقی و افسردگی می‌شوند.

 

حاجی‌زاده با اشاره به کاهش عزت نفس در بین زنان شهری تشریح کرد: کمبود عزت نفس موجب می‌شود که فرد از خود تصویری منفی داشته باشد، آن را به همه جوانب زندگی تعمیم دهد و در نتیجه دچار نوعی درماندگی شود، این حس درماندگی که اصطلاحاً با «درصد» پایین شروع می‌شود کم‌کم می‌تواند تبدیل به افسردگی شود. فرد افسرده عموماً خود را بی ارزش، دنیا را پوچ و آینده را سیاه می‌بیند، زنانی که زندگی‌شان تنها وقف خانه داری و بچه‌داری است با بزرگ شدن آن‌ها و ترک خانه و تصور اینکه دیگر کسی به مراقبت و حضور آنان نیاز ندارد، ممکن است دچار افسردگی شوند. آن‌ها با رفتن بچه‌ها احساس می‌کنند فایده‌ای برای دیگران ندارند و هویت خود را از دست دادند.

 

 

* تشریح عوامل افسردگی زنان

رعنا احمدی فروتن ، کارشناس علوم اجتماعی در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس اجتماعی شبکه خبری تهران نیوز در ارتباط با افسردگی زنان خانه دار اظهار داشت: زنانی که زندگی‌شان تنها وقف خانه داری و بچه‌داری است با بزرگ شدن آنها و ترک خانه و تصور اینکه دیگر کسی به مراقبت و حضور آنان نیاز ندارد، ممکن است دچار افسردگی شوند، آن‌ها با رفتن بچه‌ها احساس می‌کنند فایده‌ای برای دیگران ندارند و هویت خود را از دست دادند.

وی گفت: علاوه بر زنان سرپرست خانوار رقم افسردگی در میان زنان خانه دار رو به افزایش است، احساس تنهایی، ترک خانه توسط فرزندان، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی، بها ندادن به ارزش اقتصادی و اجتماعی در جامعه، قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت، نداشتن مشارکت اجتماعی، کمبود مراکز تفریحی، بالا بودن هزینه‌ها برای تفریح و برکردن اوقات فراغت از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار است.

 

کارشناس علوم اجتماعی با بیان این‌که بسیاری از مشکلات زنان در خانواده و جامعه از نبود یا ضعف مهارت‌های ارتباطی اجتماعی است، افزود: تعداد زنان افسرده خانه‌دار بیشتر از زنان افسرده شاغل است، عامل مهم این است که زن خانه دار در مقایسه با زن شاغل با افراد کمتری سروکار دارد، وقتی زن شاغلی از منزل خارج می‌شود، در محل کار خود با افراد جدیدی ارتباط برقرار می‌کند، چیزهای جدیدی هم می‌آموزد و بیشتر احساس مفید بودن می‌کند، این احساس که کار کسانی در محل کار وابسته به انجام دادن وظایف از سوی اوست باعث تقویت احساس ارزشمندی در او می‌شود، اما زن خانه‌داری که در طول روز در چهاردیواری منزل است، و تغییر و تحولی برایش رخ نمی‌دهد به رغم وظایف سنگینی که بر عهده دارد احساس ارزشمندی نمی‌کند.

وی با تاکید بر تضاد میان وظایف شغلی زنان در داخل و خارج از منزل خاطر نشان کرد: در میان زنان شاغل دسته‌ای که نتوانستند بین زندگی خانوادگی و شغلی خود تعادل ایجاد کنند اغلب سرخورده می‌شوند، عدم تقسیم کار در خانه و در نتیجه به دوش کشیدن بخش بزرگی از مسئولیت خانواده و تعلیم و تربیت فرزندان بار مضاعفی است که آن‌ها بعد از مدتی توان تحملش را از دست می‌دهند، این زنان نهایتاً ممکن است به این نتیجه برسند که وظایف خود را آن‌طور که باید انجام نمی‌دهند و در نتیجه احساس گناه و عدم رضایت کنند.

 

فروتن در ارتباط با اثرات شادابی زنان در خانه تصریح کرد: اختلالی مانند افسردگی در تمام جنبه‌های زندگی تأثیرگذار است، و می‌تواند شرایط فردی، اجتماعی، شغلی و خانوادگی افراد را تحت‌الشعاع قرار دهد، افسردگی زنان می‌تواند کانون گرم خانواده را به خطر بیندازد چراکه زنان از مهم‌ترین ارکان شادابی و سلامت هر خانواده به شمار می‌روند، زنی که نشاط نداشته باشد، در انجام دادن کارهای مربوط به خود و خانواده و تربیت فرزندان و ارتباط با همسر ناموفق خواهد بود و فرزندان در این‌گونه خانواده‌ها تحت تأثیر این حالات روحی مادر دچار یأس و بدبینی خواهند شد در نتیجه این احساسات زنی که باید پایه اصلی استحکام و شادابی در خانواده باشد، خود غمگین‌ترین عضو خانه می‌شود و دیگر نه از عهده کارهای منزل برمی‌آید و نه قادر به ایفای نقش خود در جامعه است چون احساس می‌کند تلاش‌های او در خانه دیده نمی‌شود.

 

وقتی در جامعه زن باید دوشادوش مرد برای تأمین مایحتاج زندگی ازدواج و اشتغال کار کند و فشارهای ناشی از اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، روحی و روانی شوهر و فرزندان را در جامعه تحمل کند، چون زن حساس‌تر و عاطفی‌تر است، بیشتر در معرض افسردگی قرار خواهد گرفت.

 

 

منبع: دانا