اتباع افغان این مناطق تهران را قُرُق کردند!

به گزارش کودک پرس ،  رسول اسدزاده (روزنامه‌نگار)  طی مطلبی در صفحه اینستاگرام خود به عکس و مطلب روی جلد امروز روزنامه شهرداری تهران واکنش نشان داد:

«همشهری در شماره ۶ مهر تصویر اول صفحه را به زن و کودک بامزه افغان اختصاص داده و در یادداشت کوتاهی تحت عنوان پشت پرده افعان هراسی، نگرانی بخشی از جامعه را از اساس بی‌دلیل خوانده است.

در این یادداشت تصاویر هجوم مهاجران افغان به ایران و بی‌ سر و سامان بودن مرزهای ایران شایعه و ساخته اتاق فکر معاندان جمهوری اسلامی تلقی شده و به وجود برنامه‌های متنوع ( بدون ذکر جزئیات ) حاکمیت برای سازماندهی این اتباع اشاره شده است.

در تمام این یادداشت نکته‌ای که هیچ اشاره‌ای به آن نشده و تجربه عینی و آماری برخی بیمارستان‌ها مویّد آن است، تولید مثل و افزایش جمعیت ناهنجار پناهندگان افغان در ایران است. گویا نویسنده یادداشت همشهری از اساس افزایش جمعیت این افراد را تهدید یا معضل نمی‌داند.

تصویری که من از کودک خردسال افغان در ایران دارم، تصویر سمپاتیکِ روزنامه همشهری نیست. همین چند روز پیش در ایستگاه متروی تجریش تصویری در ذهنم ثبت شده که به گمانم بیش از عکس صفحه یک همشهری به حقیقت نزدیک است. مرد میانسالی چندک زده روی زمین، کودک شیرخواره‌ای در آغوشش است، کنارش زنی به غایت جوان چمباتمه زده که او هم کودک خردسالی را در آغوش دارد، کنار اینها هم کودک سه چهار ساله دیگری با لباس‌های نامناسب و دمپایی ایستاده و منتظرند قطار از راه برسد.

این حقیقت زنده و حیّ روی سطح تهران است. کودکانی دچار سو تغذیه، با واکسیناسیون نا مشخص، والدینی که در تامین زندگی خودشان هم دچار مشکل هستند. جوان‌ترها در کارگاه‌ها و مغازه‌ها در حال پادویی هستند. همه نحیف و گرسنه، به مثابه تابلوهای جانداری از فقر…

اطراف تهران که چتد روز پیش حسن نوروزی (نماینده رباط کریم ) به جوان ایرانی پیشنهاد داده بود آنجا خانه اجاره کنند و برای ازدواج بهانه گیری نکنند، در قُرُق افغان هاست. یک بخش از شهر پرند به افغانی نشین مشهور است. در آپارتمان‌ پنجاه متری، هفت هشت و شاید تعداد بیشتری جوان شب‌ها می‌خوابند و روزها روانه کار می‌شوند.

این‌ها حقایقی است که مردم به چشم خودشان می‌بینند. نه نیازی به اعداد و ارقام هست نه مستنداتی که مورد پسند روزنامه همشهری واقع شود. ممکن است تصاویری که از مرزهای شرقی ایران در فضای آنلاین پخش می‌شود، گاهی غلو شده، ساختگی و حتی قدیمی باشند ولی کلاس‌های درس چهل نفری در اطراف ورامین و کرج، شلوغیِ پارک‌های عمومی در روزهای تعطیل، واگن‌های متروی تهران و زایشگاه‌های بیمارستان‌های دولتی در تهران و قم و کرمان حقایقی هستند روی زمین که باعث کاهش بهره‌متدی شهروند ایرانی از امکانات عمومی و تولید نفرت می‌شوند…»