از دست دادن اعتماد کودک به جامعه ایرانی در اثر فرهنگ بیگانه
زهره پریرخ معتقد است وقتی دادههای ما به کودکمان برگرفته از فرهنگ بیگانه باشد، کودک اعتماد به نفسش را در ارتباط با جامعه خود از دست میدهد و احساس میکند که جامعه ایرانی دادهای ندارد.
به گزارش کودک پرس ،اوضاع ناراحت کننده ادبیات کودک و نوجوان، یکی از موضوعاتی بوده که از هفته گذشته به آن پرداختهایم. ضعف محتوایی به خصوص در حوزه کودکان و گروه سنی الف (آمادگی و کلاس اول) و استفاده از تصویرگری نامناسب برای کتابهای کودکان نکات مهمی بود که به آن پرداختیم.
در هفته گذشته به طور ویژه در رابطه با موضوع تصویرگری با یکی از تصویرگران مطرح ادبیات کودک و نوجوان گفتوگو کردیم و امروز ضعفهای موجود در ساختار و محتوای متنی این آثار را در گفتوگو با یکی از نویسندگان شناخته شده این حوزه مطرح کردیم.
نام زهره پریرخ برای اهالی ادب و دوستداران ادبیات کودک و نوجوان نامی شناخته شده است، نویسنده مشهدی متولد ۱۳۳۸ که آثارش در رویدادهای مهمی مثل جایزه کتاب رشد، جایزه پروین اعتصامی، برگزیده کتاب فصل و… برنده شدند و کتابهای زیادی مثل مجموعه «آی قصه قصه قصه»، «پیراهن بیبی نازنین»، «پیامبر و خروسی که دلتنگ بود»، «راز»، «نمیخواهم بزرگ شوم» و «میراث فرهنگی ایرانیان» منتشر کرده است.
اوضاع این روزهای ادبیات کودک و نوجوان ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
پریرخ: در این ایام به دلیل همهگیری کرونا فضاها بستهتر شده و ارتباطات کم است، ولی با این وجود نکته منفی که خیلی زیاد احساس میکنم، غلبه وحشتناک ادبیات ترجمه در حوزه کودک و نوجوان است. با اینکه ترجمه هم اصالت و ارزشهای خاص خود را دارد، ولی تکیه بیش از حد روی آن باعث شده فضا برای ادبیات تالیفی خوب و موثر، مناسب نباشد و به نوعی استقبال از آثار ترجمه تبدیل به عاملی بازدارنده شده است.
از نظر اقتصادی برای ناشر خارجی یا داخلی بودن کتابها تفاوتی میکند؟
پریرخ: بله فکر میکنم هزینه چاپ تا حدودی فرق کرده و هزینه تولید اثر تالیفی بالاتر رفته است. به جز این بسته بودن فضاها و روابطی که در جامعه وجود داشت و دیگر نیست هم باعث لطمه خوردن به آثار تالیفی شده. به عنوان مثال ارتباط نویسندهها با هم و همینطور کودکان (به عنوان جامعه هدفی که نویسنده را به خلق اثر تشویق میکرد) قطع شده است. در کل احساس میکنم جریان خون ادبیات کودک ضعیف و کند شده است.
دادههای فرهنگی نامناسب
این ضعف را بیشتر در حوزه کودکان میبینید یا نوجوانان؟
پریرخ: به نظرم در بخش کودک، انرژیای که باید وجود داشته باشد و نیاز جامعه ماست وجود ندارد. من در این مدت به واسطه اینکه در رویدادهای مختلف داوری کردم، دیدم آثار خوبی هم در این حوزه تولید شده است ولی اکثر این کتابها برای گروههای سنی نزدیک به نوجوانان بوده.
دلیل این اتفاق چیست؟
پریرخ: حس میکنم در این میان ناشران خیلی موثرند و شاید چون چاپ آثار برای نوجوانان راحتتر است به آن حوزه توجه بیشتری داشتند. خیلی از ناشران بر این باورند که چون فروش در گروه سنی نوجوان بیشتر است، پس فقط برای این گروه سنی تولید میکنند. این ضعفی است که در ادبیات کودک ما به وجود آمده و نتیجه آن به کودکان هم بازمیگردد.
از نظر محتوایی چطور، بسیاری بر این باورند که محتوای کتابهای کودکان، در بسیاری از موارد با فرهنگ ایرانی – اسلامی منافات دارد و مناسب کودکان ما نیست.
پریرخ: خب وقتی همه دادههای ما به کودکمان برگرفته از جوامع دیگر باشد، کودک اعتماد به نفسش را در ارتباط با جامعه خود از دست میدهد و در ناخودآگاهش این حک میشود که جامعه ایرانی دادهای ندارد که به او بدهد و ما مجبوریم از جوامع دیگر برایش داده بیاوریم. این یکی از نقاط ضعف اصلی در زمینه ادبیات کودکان به خصوص در زمینه ترجمه است. اگرچه آثار ترجمه خوبی هم منتشر شده ولی چون در پیش از دبستان کودک ذات اشتراک بیشتری دارد و کمتر با فرهنگ جامعه عجین شده، هر خوراک ادبی که به او بدهیم، به عنوان داده فرهنگی در ذهن او ذخیره میشود و پس از ورود به جامعه متوجه تفاوتها در سبک زندگی او میشویم.
نمود عینی چنین تفاوتهایی در جامعه امروز کودکان زیاد است. بچههایی که الگوهای آنها ابرقهرمانهای خارجی هستند و هیچ الگوی ایرانی ندارند.
پریرخ: بله متاسفانه چنین شرایطی به وجود آمده است. یکی از دوستانم تعریف میکرد که در کلاس آموزش نوشتن برای کودکان، بچهها برای قصههایی که مینویسند شخصیتی که نام ایرانی داشته باشد انتخاب نمیکنند، چون فکر میکنند، داستانی واقعی باید شخصیتهای خارجی داشته باشد. این یعنی ما داده فرهنگی مناسب را در زمان خودش به کودک ندادیم و این باعث عدم اعتماد به نفس در کودک میشود، تا جایی که در بزرگسالی هم نقطه ارجاعش از فرهنگ دیگری خواهد بود.
ضعف موجود در این عدم هماهنگی برای تولید محتوای فرهنگی مناسب، از کجا نشأت میگیرد؟
پریرخ: متاسفانه تعادل در تولید آثار برای گروههای سنی مختلف وجود ندارد. مثلا ما اگر بخواهیم برای مثبت سه سال، مثبت پنج سال و مثبت هشت سال در بازار، کتاب پیدا کنیم، تعداد آثاری که در هر گروه سنی وجود دارد به یک نسبت نیست. در این شرایط کودک در سنین پایین کتاب کمتری برای خواندن دارد و در سنین بالا با حجم زیادی از کتاب مواجه میشود و چون مقدمات به درستی در وجود او شکل نگرفته، درک خوبی از آن میزان کتابی که در هشت سالگی با آن مواجه شده پیدا نمیکند. این ضعف موضوعی است که ناشران باید به آن توجه کنند.
ترساندن برای خلاق بودن
یکی دیگر از ضعفهای بزرگ ادبیات کودک و نوجوان، مسئله تصویرگری و انتخاب تصاویر ترسناک و سورئال در داستانها و ترانههای کودکانه است، به نظر شما دلیل استفاده از این سبک تصویرگری در برخی از آثار چیست؟
پریرخ: شاید دلیل اصلی این است که تصویرگران مخاطب هدف خود را به درستی در نظر نمیگیرند. من نمیخواهم مانع خلاقیت تصویرگران شوم، اما از آنها میخواهم که دو نکته را حتما رعایت کنند، یکی اینکه گروه سنی مخاطب خود را در نظر بگیرند و دیگری هم اینکه با هنر خود روایتگر داستان باشند.
این ضعفها را چطور باید برطرف کرد؟
پریرخ: باز هم تاکید میکنم که من طرفدار خلاقیت هستم و نگاهم به این موضوع مثبت است، ولی زمانی که میگوییم تصویرگری برای یک اثر، یعنی بخشی از روایت اثر برعهده تصویر است. اگر دو موضوعی را که گفتم رعایت کنیم، ضعفها برطرف میشود، خلاقیتها نمود بهتری پیدا میکند و کودکان هم بهتر آن تصویرگری را درک میکنند.
و البته هیچ کودکی با دیدن تصاویر ترسناک کتابهای کودک، از خواندن کتاب دلزده نمیشود!
پریرخ: بله، چون تصاویر ترسناکی که بعضا برای این آثار انتخاب میشود، اگر در فضای مناسب و سن و سال درست کودک به او ارائه نشود، ممکن است در ناخودآگاه او تاثیر منفی بگذارد.
با توجه به موضوع کتابهای کودک و نوجوان بازاری که در سوپرمارکتها و دکههای روزنامهفروشی به فروش میرسد، این سبک از آثار را تا چه میزان معضل ادبیات کودک میدانید؟
پریرخ: یکی از بزرگترین ضربهها به بازار ادبیات کودک و نوجوان را کتابهای بازاری میزنند و من از بیتوجهی این شرایط حیرت میکنم. نمیدانم وزارت ارشاد در اینجا مسئول است یا سازمان دیگری باید این موضوع را پیگیری کند. هرچه هست باید بر سیستم پخش آثار و تولید ادبیات بازاری در حوزه کودک و نوجوان نظارت داشته باشند. وقتی شما این کتب را دقیقا در مقابل چشم والدین و فرزندان که در اصل مخاطبان این آثار هستند قرار میدهید، آنها نیز همین کتابها را تهیه میکنند. در این شرایط ما ذائقه کودک را تربیت میکنیم که ادبیات مورد پسند این مدل آثار است و در نتیجه تمام کتابهای فاخر و مناسب در صف میمانند و دیده نمیشوند.
به جز نظارت، راه حل دیگری برای این مسئله دارید؟
پریرخ: در کنار نظارت بر سازمانهای پخش برای رسیدن به پخش عادلانه، حضور پررنگ رسانهها برای معرفی دقیق و درست آثار هم میتواند بسیار کمک کند. در روزهای نه چندان دور، رسانههایی بودند که در حد یک یا دو صفحه تازههای بازار را معرفی و نقد میکردند، اما چنین چیزی در حال حاضر وجود ندارد. البته بحث حضور رسانهها نیز باید عادلانه باشد نه اینکه رسانهها نماینده یک ناشر یا گروه خاص باشند. چنین اصلاحاتی به صلاح جامعه ما و به نفع ادبیات کودک و نوجوان است.
ارسال دیدگاه