به گزارش کودک پرس ، در چند کار اخیرتان نشان دادهاید دغدغه اجرای کار برای نوجوانان را دارید. با توجه به اینکه همیشه نوجوانان، حتی در مقایسه با کودکان، قشر فراموش شدهای هستند چون به هر حال کودکان دو سالن اختصاصی خود را دارند و گروههای نمایشی در طول سال با کیفیتهای مختلف نمایشهایی را برایشان اجرا میکنند. چه شد تصمیم گرفتید به نوجوانان بپردازید؟
نود درصد کارهایی که ساختهام، برای کودکان است ولی چون در جامعه ما کارهای کودکان طبق عادت، با دکورهای رنگی و بادکنک و کلاه بوقی بر سر بازیگران و… هستند، وقتی تئاتری برای کودکان جدی است، کارشناسان آن را بهعنوان تئاتری برای نوجوانان قلمداد میکنند. حال آنکه خودم چنین چیزی را قبول ندارم چون کارهایم را برای کودکان ساختهام ولی بهجای اینکه با آنان با زبان رایج حرف بزنم، به زبانی جدیتر، مسائل عمیقتری را بیان کردهام ولی کار آخرم مشخصاً برای نوجوان است چون خلأ آن را در جامعه و بیپناهی نوجوانان را بهلحاظ موضوعات اجرایی احساس کردم. نوجوانان ناچارند یا به تئاترهای بزرگسال پناه ببرند یا پول توجیبی خود را جمع کنند و کاری را ببینند که یک هنرپیشه معروف در آن بازی میکند اما هیچ یک از اینها دردی از آنان دوا نمیکند. کارهای کودکان را هم که نمیتوانند ببینند چون از نظر آنان موضوع، طرح، فرم و چهره کار، بچگانه است. بنابراین تصمیم گرفتیم «پدران» را مستقیماً برای نوجوان بسازیم. سابق بر این قرار بود تالار «حافظ» مخصوص کارهای نوجوان باشد زمانی که آقای معجونی نمایش «مترسگ» را اجرا میکرد اما به سبب سودجویی غالب که در مدیریت وجود دارد، این تالار هم به نوجوانان اختصاص پیدا نکرد.
همیشه یکسری حساسیتها در آثار هنری مربوط به نوجوانان وجود دارد، زیرا دوره سنی خاصی است که شاکله فکری افراد شکل میگیرد. از طرفی بلوغ در این دوره رخ میدهد. حتی در ادبیات، عشقهای نوجوانی اجازه بروز پیدا نمیکند. این ممیزیها در تئاتر هم همین اندازه سفت و سخت است و آیا شما که دغدغه این گروه سنی را دارید، ناچار شدهاید از دغدغههایتان بهدلیل احتمال ممیزی، صرفنظر کنید؟
اصلیترین سدها و ممیزیها در ذهن خود تولیدکنندگان است. همه مسائل مربوط به نوجوانان اعم از جنسیتی، عاطفی، اقتصادی، سیاسی و… در تئاتر و سینما، با ادبیات متعادل و حساب شده، قابل بیان است. در همین نمایش «پدران» درباره گره ذهنی «ادیپ» حرف میزنیم که یک مسأله حل نشده بین پدران و دختران است و کسی هم ما را ممیزی نکرد. بنابراین بهجای اینکه در این گفتوگو به سیستم ممیزیکننده خردهای بگیرم اشاره میکنم که این ترسها، سدها و موانع اغلب در ذهن خود هنرمندان است. بنابراین ترجیح میدهند در حوزه کودک و نوجوان، به جای پرداختن به مسائل عمیق انسانها، مسائل شاد و موزیکال بسازند.
یکی از مسائلی که درباره نمایشهای نوجوانها وجود دارد، نبود سالنی است که بتوان بهعنوان پاتوقی برای این گروه سنی از آن یاد کرد. شما نمایشتان را در تالار هنری روی صحنه بردهاید؛ جایی که برای تئاتر کودک تعریف شده. ساعت اجرایتان هم مناسب اجرای کودک نیست و تأکید خودتان هم اجرای تئاتر برای نوجوانهاست. برخی از تماشاگران معتقدند بهتر بود این نمایش در این سالن اجرا نمیشد. اگر در اندیشه سالن دیگری بودید آیا گزینهای هم داشتید؟ بویژه اینکه خیلی از نوجوانان شاید علاقهمند نباشند به تالار هنر بیایند چون بهعنوان سالن ویژه کودکان شناخته میشود این مسأله را داشتید که برخی از تماشاگران نوجوان بهدلیل همین قضیه به دیدن نمایش نیامده باشند؟ نوجوانان به هر حال گروه دشواری هستند و شاید بیشتر گرایش داشته باشند به تماشای کارهای بزرگسالان بروند تا اینکه خود را در پاتوق کودکان ببینند.
باید برای نوجوانانی که این گفتوگو را میخوانند، بگویم این ذهنیت شماست که تالار هنر تنها متعلق بهکودکان است چون روی این ساختمان که ننوشته تئاتر مخصوص تماشاگران کوچکتر از نوجوان و ما هم روی در و دیوار اسباب وآلات کودکانه و جشن تولد آویزان نکردهایم. تابلوی این سالن، تالار هنر و متعلق به همه است. بخشی از این ذهنیت از والدین و بزرگترها به بچهها منتقل میشود. بخشی هم از خودشان. این جنگی است که آدمی درون خود دارد. نه تنها نوجوانان همه ردههای سنی درگیر این درجه بندیهای شأنیتی کاذب هستند. اما درباره این نمایش، به هر نوجوان و خانوادهای که توانستیم خبررسانی کنیم آمد و نمایش را دید و بعد در حد توان خود برای آن تبلیغات کرد. نوجوانان زیادی آمدهاند و با ما گفتوگو کردهاند. بعضی چندبار نمایش را دیدهاند. بعضی خواستار آموزش تئاتر و به کار هنری علاقهمند شدهاند. بخشی از اینها قوانین نانوشته عرفی است که بزرگترها تحمیل میکنند مثل اینکه این سالن متعلق به کودکان است نه بزرگترها یا خود نوجوانان به سبب بیخبری از حقیقت ارزش انسان، این مسأله ظاهر و جای سالن و شهرت آن را در نظر میگیرند. نسبت به این موضوع موضع دارم و به همین سبب، برای خودم عار نمیدانم در هر سالنی که مردم به تماشای تئاتر میآیند، کار کنم. نوجوانانی هم که تا به حال نمایش ما را دیدهاند واکنشهایشان بسیار زیباست و بهصورت تبلیغ برای نمایش ما انتشار پیدا کرده است.
یک نکته خوشحالکننده در نمایش، پرداختن به رابطه میان پدران و دختران است. متأسفانه در این زمینه، خیلی کم کاری داریم. حال آنکه بسیاری از روانشناسان بر لزوم این گفتوگو و ایجاد رابطه سالم میان پدران و دختران تأکید دارند. برای نگارش این نمایشنامه چقدر توانستید با دختران نوجوان گفتوگو کنید و چقدر ابعاد این ماجرا برایتان باز شد؟
این آفت وجود دارد که اغلب آثار هنری صرف مفاهیم بزرگ و درشت میشوند؛ جنگ مرگ و حیات خیر و شر و… غالباً تولیدکنندگان غافلند از اینکه باید درباره مهارتهای کوچک زندگی کردن هم حرف زد و زیاد هم حرف زد. مستقیماً هم گفته شود چون گاهی تزئین کردن یک موضوع به قصههای مختلف باعث میشود مخاطب درگیر آن تزئینات شود و موضوع اصلی را از دست بدهد. ما به این موضوع مستقیم میپردازیم. به این سبب به نظر میرسد که قبلاً مدل آن دیده نشده و کمتر از این مسائل مطرح میشود. زمان نگارش متن، نزدیک به 9-8 ماه مردم را نگاه کردیم؛ در شیراز، تهران، یزد، قشم، حواشی، مراکز و… ماحصل اینها را در پراکنده نویسیها جمع و در دو ماه آن را تبدیل به نسخهای کردیم که هنرپیشهها بتوانند آن را بخوانند و روی آن کار کنند. آن نسخه طی شش ماه تمرین تغییر چهره داده و خود را به اینجا رسانده. در لابه لای این هم از مردم، روانشناسان، والدین و… خواستیم کار را ببینند و واکنش نشان دهند که این واکنشها را هم ثبت کردیم و حاصل آن همین منشوری است که میبینید. بنابراین در بعضی جاها خواستهایم تماشاگر به آنچه مطرح میشود، دقیقاً فکر کند و در بعضی جاها هم خواستهایم در سکوت به تجربههای فردی خود و رسانههایی که این اطلاعات را به او میدهند، بیندیشد.
صرف نظر از اینکه فرهنگ گفتوگو در میان ما بسیار ضعیف است، در مورد رابطه پدران و دختران گاه دچار خودسانسوریهایی میشویم و واقعیاتی هست که امکان پرداختن به آنها بویژه در تئاتر وجود ندارد. کسانی که با معضلات اجتماعی درگیر هستند، میدانند که گاه دختران از ناحیه پدران مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و ضربههای عجیبی خوردهاند و خیلی اوقات، بر روابط نامتعارفی که میان پدران و دختران ایجاد شده و ضربههایی که دختران از این رابطه خوردهاند، سرپوش گذاشتهایم. این دغدغه را داشتید که به این موضوع بپردازید؟ و اصولاً امکان ارائه آن را داشتید؟
معتقدم مانعی بر سر راه تولید یک اثر هنری نیست. هیچ کس نمیتواند یک ذهن هنری را متوقف کند. حتی با عوض کردن یک صحنه یا با قطع کردن یک موضوع. تا به حال با این مسأله مواجه نبودهام و میدانم اگر هنرمندی بخواهد هر مسألهای را مطرح کند، میتواند اما اینکه ما چرا مستقیماً به آن نپرداختیم، به این دلیل است که بخشی از نمایش را باید به تماشاگر واگذار کرد. حتماً در نمایش لحظههایی هست که تماشاگر به نکتهای که شما در این پرسش مطرح کردهاید یا به دیگر مسائل رایج دیگر درباره دختران، فکر کند بیآنکه روی صحنه رخ داده باشد. چراکه ما مستقیماً داریم درباره مسائل پدران و دختران حرف میزنیم و امثال این مسائل در ذهن تماشاگر حرکت میکند. باید اجازه دهیم ذهن تماشاگر هم کار کند. منظورم تماشاگر کودک و نوجوان است البته بزرگسالان هم از این قاعده مستثنی نیستند.
از دیگر جذابیتهای نمایش، پیدا کردن سرمهای بود که موجب تغییر دیدگاه دختران و حتی معلمان مدرسه میشود و چیزهایی را میبینند که تابهحال ندیدهاند. با توجه به اینکه «سرمه» نوعی ابزار آرایشی زنانه است، میتوان این تعبیر روانشناسی را داشت که گویی وسیلهای است برای آگاهی دادن نسبت به زنانگی که در وجود این دختران هست که سبب کشف و شهود آنان میشود. آیا به این نگاه روانشناسی توجهی داشتید یا بستری بود برای شما که نمایشتان را پیش ببرید؟
هنرمندی نیستم که نمادگرا و معناگرا باشم. پس نمادگرایانه آن را انتخاب نکردم و همین باعث میشود هر تماشاگری بتواند تعبیر فردی خود را داشته باشد. مثلاً یکی آن را نماد سنت میداند و دیگری نماد جسارت و از خطوط عبور کردن و شما آن را نماد ظرافت زنانه میدانید. به هر حال ما این را بهصورت میانگین از میان اندیشهها و سلایق مختلف انتخاب کردهایم چون بعضی هم اصلاً «سرمه» را نمیشناسند. نسلی که نمایش ما را میبیند، از حقیقت این مسأله بیخبر است یا شاید درباره آن چیزهایی شنیده باشد آن هم نه بهصورت کامل.
مهمترین نقطه ضعفی که وجود دارد، این است که وقتی این گفتوگو رخ میدهد، گویی همه چیز ناگهان تغییر و این رابطه بهبود پیدا میکند. انگار به اندازه کافی به آن پرداخته نشده است. ایده درخشانی است ولی میشد پرداخت بهتری داشت.
پیرو این هستم که به جای اینکه قصهها را کامل تعریف کنیم و در آن راهکار و مدل اجرایی و الگو دهیم، قصه خامی را تعریف کنیم و اجازه دهیم تماشاگر، خود، آن را کامل کند. درواقع تماشاگری که میگوید چرا بیشتر نپرداختند، این جمله را خطاب به خود میگوید و اوست که باید به این موضوع بپردازد. ما روی صحنه از میان 300 الگویی که در سالن میتوانست شکل بگیرد، 8 مدل مثالی را انتخاب میکنیم و نشان میدهیم و باقی از میان میرود. حال اینکه نابترین و اصیلترین پرداختها آن است که انسان در خلوت و فردیت، با خود انجام میدهد.
با توجه به دشواریهای پرداختن به مسائل نوجوانان، همچنان علاقه دارید در این زمینه کار کنید یا اینکه این سختیها، شما را هم مانند بسیاری دیگر از هنرمندان دلسرد میکند و ترجیح میدهید دنبال دردسرهای این گروه سنی نروید؟
البته دنبال کار آسان نیستم یعنی اولویتم برای انتخاب چیزی، آسانی یا سختی آن نیست. مسأله اصلی ضرورت است. در این جامعه و جهان، تعداد زیادی کودک و نوجوان داریم که اینها زیر سن بلوغ هستند و حق دارند درباره مسائل سیاسی، اجتماعی، انسانی و عاطفی، چیزهایی بشنوند و ببینند. هر اندیشمند آگاهی، بخشی از توان خود را برای این به کار میبرد که کودکان و نوجوانان هم از حقیقت عالم مطلع و بهرهمند باشند بنابراین ضرورت دارد ما انرژیمان را در این زمینه جدی بگیریم و به کار ببندیم. من تا به حال همین کار را کردهام یعنی برای این انسان تولید کردهام. از این به بعد هم همین نیت را دارم در مدلهای مختلف سینمایی، ویدئویی، صحنهای و… محصولاتی را به وجود بیاورم که مجموعه در فرم و محتوایی که انسان تا به امروز از عالم درک کرده به گوش و چشم بچهها هم برسد چون زندگی این گونه نیست که مثلاً شما تا سنی به حساب نمیآیید و از آن به بعد انسان هستید. کودکان و نوجوانان هم در زندگی خود یک واحد کامل هستند و ضروری است به آنان بپردازیم و برای ما انتخابی نبوده براساس سختی یا آسانیاش بلکه کاری است که ضرورتش را احساس کردهام و اگر عمری باشد، انجام خواهم داد.
منبع: ایران آنلاین
ارسال دیدگاه