دنیای متفاوت کودک

به گزارش کودک پرس ،روزها و هفته‌ها و ماه ها باید متعلق به کودکان باشد و همه‌ برنامه‌ریزی‌ها در سمت و سویی باشد که کودکی را پاس بداریم و به رسمیت بشناسیم. باید خانواده‌ها و مربیان و معلمان را آگاه کنیم و ظرفیت‌های رسانه‌ای را در این مسیر به کار بگیریم. دو چالش اساسی: یکسان […]

به گزارش کودک پرس ،روزها و هفته‌ها و ماه ها باید متعلق به کودکان باشد و همه‌ برنامه‌ریزی‌ها در سمت و سویی باشد که کودکی را پاس بداریم و به رسمیت بشناسیم. باید خانواده‌ها و مربیان و معلمان را آگاه کنیم و ظرفیت‌های رسانه‌ای را در این مسیر به کار بگیریم.

دو چالش اساسی:
یکسان انگاری دنیای کودک با بزرگسالان یکی از آسیب‌های دنیای امروز است. ما از ظرفیت عظیم کودکان در حل مسائل اجتماعی مثل بحران آب غفلت می‌کنیم. در حالی که باید از ظرفیت آن ها استفاده کنیم. ما می‌نشینیم و تصمیم می‌گیریم و آن ها را دخالت نمی‌دهیم. بچه‌ها خلاق‌اند. دلیلش این است که هنوز به دام چارچوب‌های از پیش تعیین شده نیفتاده‌اند. بنابراین این فرصت مغتنم است و ما از آن غفلت کرده‌ایم که از کمک آن ها در برنامه‌ریزی برای حل معضلات کشور و معضلات حوزه‌ی کودک و نوجوان بهره بگیریم.

بچه‌ها متفاوت از بزرگسالان فکر می‌کنند. بچه‌ها حدود ۱۱ سالگی بیشتر توانایی‌های ذهنی بزرگسالان را دارند، آن‌ها فقط تجربه و دانش به عمل درآوردن این مهارت‌های جدید را ندارند. اغلب بچه‌ها اعتقاد دارند چیزهایی اتفاق افتاده که در حقیقت اتفاق نیفتاده است، در واقع آن‌ها تصور کرده اند که چنین چیزی اتفاق افتاده است. چون برای آن‌ها گفتن تفاوت بین رویا و واقعیت سخت است.

در واقع اگر از یک کودک بخواهید یک رویداد تخیلی را توصیف کند و سپس در آینده از او درباره آن سوال کنید، احتمالا به شما می‌گویند که واقعا اتفاق افتاده است. همچنین اگر مثلا از او پرسید پیتزایی که دیروز خوردی چطور بود؟ در صورتی که واقع پیتزایی نخورده، احتمالا با جزئیات برای شما توضیح می‌دهد که چطور بود.

اگر چه کودکان رویایی که خودشان ساخته اند را باور می‌کند، اما اگر فرد دیگری چیزی به آن‌ها بگوید که باورکردنی نباشد، احتمال کمی دارد که قانع شوند. دانشمندان کودکان را درباره اعتقادشان به اطلاعات ساختگی که به آن‌ها گفته شده بررسی کرده و دریافته اند که بچه‌ها به همان اندازه درباره چیزی که به آن‌ها گفته شده شک می‌کنند که آن را باور دارند. همچنین آن‌ها اشاره می‌کنند که دلیل این که بچه‌ها تفاوت بین رویا و واقعیت را نمی‌توانند بویند این است که آن‌ها نمی‌فهمند چه چیزی می‌دانند و چه قدر می‌دانند، مهارتی که بیشتر مردم وقتی بزرگتر می‌شوند یاد می‌گیرند.

دومین نکته این است که با توجه به هجوم دنیای دیجیتال، فضای زندگی، نشاط و فعالیت بدنی را از بچه‌ها دریغ کرده‌ایم و کودکی بچه‌هایی که در این سال‌ها بزرگ می‌شوند با عدم تحرک و نشاط همراه شده است. گرچه از طریق فعالیت‌های کانون بچه‌ها را به دست‌ورزی وادار می‌کنیم و این خیلی عالی است؛ اما این نمی‌تواند به تمام نیازها پاسخ بدهد. پرتاب کردن بچه‌ها در دنیای بزرگ‌سالان و درگیرکردن آن ها با دنیای بزرگسالی از مواردی است که باید به آن‌ها اندیشید و برای رفع آن برنامه‌ریزی کرد.