اثرات مخرب شاغل بودن مادر بر روی کودک

در طول زمان حضور در محل کار، مادر مجبور است فرزند يا فرزندان خود را به مهد کودک يا به افراد ديگري از فاميل مثل خاله يا مادربزرگ بسپارد. اين در حالي است که الگوهاي تربيتي مادر با ايده ها و روش هاي تربيتي مربيان مهدها و ديگران متفاوت خواهد بود

به گزارش کودک پرس ، با عجله از خواب بيدار مي شود و لباس هاي فرزندش را تنش مي کند. در حالي که بچه اش هنوز کاملا چشم هايش را باز نکرده است، دستش را مي کشد تا او را به مهدکودک يا خانه مادربزرگ برساند. لحظاتي بعد هم فرزندش را مي بوسد و مي گويد: «بعدازظهر ميام دنبالت، تا مامان برمي گرده بچه خوبي باشي!»

***

کليد را مي چرخاند و در را باز مي کند. به خانه خالي سلام مي کند. کيفش را به گوشه اي مي اندازد و به سمت آشپزخانه مي رود. خسته است هميشه آرزو داشت وقتي از مدرسه برمي گردد مادرش در خانه منتظر او باشد آرزويي که مي داند به واقعيت تبديل نخواهد شد؛ بنابراين يک بالشت بر مي دارد و جلوي تلويزيون دراز مي کشد تا شايد تا آمدن مادرش خوابش ببرد.

***

اين دو روايت شرح حال بيشتر خردسالان و کودکاني است که مادران شان بيرون از خانه کار مي کنند. فرزنداني که دوست دارند وقتي به خانه مي رسند با ديدن چهره مادرشان، خستگي از تن شان بيرون برود ولي به دلايل شاغل بودن مادر اين حس خوب را هيچ گاه تجربه نکرده اند. بچه هايي که دوست دارند در کنار مادرشان قد بکشند و زير چتر مهرباني هاي مادران شان بزرگ شوند ولي هيچ وقت چنين فرصتي را به دست نياورده اند.

دوري از والدين خسارت هاي جبران ناپذيري دارد

حجت الاسلام علي فروتن، کارشناس و مشاور خانواده معتقد است حقيقتي که در عالم هستي، هم از نظر دين مبين اسلام و هم از نظر علم، مسلم و غير قابل انکار است، ارتباط خاص تمامي مخلوقات با يکديگر است. تاثيرگذاري و تاثيرپذيري موجودات و مخلوقات در ارتباط با يکديگر، امري بديهي است که به تاييد نيازي ندارد بلکه فقط و فقط نيازمند توجه و دقت بيشتر انسان ها به عنوان موجودات برتر در عالم هستي به ارتباط با ديگر مخلوقات است.

توجه بيشتر به اين که با چه چيزهايي سر و کار دارند، با چه افرادي ارتباط صميمي دارند و پيامدها و آثار اين ارتباط ها چيست؟ به طور مثال دوري پدر و مادر از فرزند و تنهايي يا نزديک شدن او به اشخاص ديگري غير از والدين، موجب وارد آمدن خسارت هاي جبران ناپذيري به او خواهد شد.

تربيت فرزند به عهده شماست

در دوران شکل گيري و تثبيت شخصيت فرزند، اين پدر و مادر هستند که براساس ارزش هاي اخلاقي بايد فرزندشان را تربيت کنند و قطعا ديگران از اهداف، علايق، سلايق و ارزش هاي مورد نظر والدين باخبر نيستند هر چند والدين خواسته هاي خودشان را براي متوليان تربيتي به صورت مشروح بيان کنند اما از سخن تا عمل، فاصله و تفاوت بسيار است.

در اين بين فرزند نياز به حضور والدين را در نمي يابد و وقتي اين کمبودها تامين نشود، به صورت طبيعي اين عقده ها در آينده به اختلالات رفتاري و رواني تبديل مي شود؛ بنابراين اسلام توصيه و تاکيد بسيار دارد که والدين خصوصا مادر با فرزندش ارتباط صميمانه و تنگاتنگي داشته باشد و به او مهرورزي کند تا به صورت مستقيم بر تربيت فرزند تاثير بگذارد.

به طور مثال اين که والدين به نوازش و بوسيدن فرزندشان بپردازند تاثيرات عجيبي بر تعديل رفتار کودک دارد. در حديثي از پيامبر(ص) داريم: «في رجُلٍ قالَ: ما قَبَّلتُ صَبِيّا قَطُّ، فلَمّا ولَّى قالَ: هذا رجُلٌ عِندي أنّهُ مِن أهلِ النّارِ» مردي در جمع پيامبر (ص) و عده اي از اصحاب گفت: من هرگز کودکم را نبوسيده‌ام. پس آن گاه که خواست برود، پيامبر (ص) فرمودند: اين مرد در نظر من از دوزخيان است (الکافي: 6 / 50 منتخب ميزان الحکمة : 612) وقتي اهميت بوسيدن درباره مردي که فرزندانش را نبوسيده است به حدي مي رسد که پيامبر (ص) مي فرمايند: او را از اهل دوزخ مي بينم، جايي براي توضيحات بيشتر درباره اهميت حضور والدين در کنار فرزندان شان نمي ماند.

خوب در برابر خوب تر

بنابراين با توجه به اين که ضروري است والدين در امر تربيت فرزند به صورت مستمر نقش داشته باشند، به آساني مي توان به اين نتيجه رسيد که حتي کمترين زمان دوري آن ها از فرزند، آثار منفي فراواني دارد. از آن جا که نشانه عاقل اين است که از بين خوب و خوب تر، خوب تر را و از بين بد و بدتر، بد را انتخاب کند از مادرهاي شاغل مي خواهم که به اين نکته توجه کنند و کمي در اين باره بينديشند که در قبال اشتغال چه عوايدي نصيب شان مي شود و از سوي ديگر با دوري از فرزند، چه آسيب هايي به خانواده وارد مي شود و با مقايسه بين اين دو مسئله، بهترين راه را انتخاب کنند؛ بنابراين هر مادري بايد اين عوايد و آسيب ها را براي خودش بنويسد و تصميم گيري کند چون در هر خانواده اي ميزان اين عوايد و آسيب ها متفاوت است و هيچ فردي جز خود مادر نمي تواند، تصميم درستي بگيرد.

با اين حال اگر اشتغال براي مادري ضروري و اجتناب ناپذير است پيشنهاد مي شود در اوقات غيرکاري، حتما کمبودهاي فرزندش را جبران کند و تا حد امکان در ساعاتي که در کنار فرزندش نيست، او را در نزد نزديکان نسبي خود مثل مادر يا خواهر بگذارد تا آسيب کمتري در مسائل تربيتي و روحي و رواني به او وارد شود.

يک زن با دو مسئوليت

مادران شاغل اغلب به دليل آن که بخش مهمي از ساعات مفيدشان را در طول روز از فرزند جدا هستند، نمي توانند همانند مادران خانه دار به کودکان خود رسيدگي کنند، علاوه بر اين، آن ها در کنار خستگي جسمي و ذهني ناشي از کار، مسئوليت خانه و خانه داري را هم به دوش مي کشند. از سوي ديگر، سپردن کودکان به مهد کودک هم چندان مورد تاييد کارشناسان نيست، چرا که به باور آن ها اين کار ممکن است موجب بروز نابساماني هاي رواني خاصي در بزرگسالي شود. در ادامه چندين تاثير مهم شاغل بودن مادران بر تربيت فرزندان را خواهيد خواند.

* فاصله عاطفي از فرزند:

روانشناسان معتقدند کودکان به خصوص در سال‌هاي نخستين زندگي، نياز شديد عاطفي دارند و اين نياز تنها از سوي مادر تامين ميشود و از طريق هيچ فرد يا نهاد جايگزين ديگري تامين نمي‌شود. با شاغل شدن زن که مهم‌ترين نقش را در ايجاد تعادل عاطفي و رواني و پرورش فضايل در فرزند دارد، لطمه شديد روحي به کودک وارد مي‌شود.

* کاهش تابعيت پذيري فرزند از مادر:

هر مسئله اي که سبب دوري والدين از فرزندان شود، از ميزان نفوذشان در آن ها کم مي کند. اشتغال مادر نيز اين دوري را پديد مي آورد و به اين صورت، بر تربيت صحيح فرزندان تأثير مي گذارد زيرا فرزند ديگر حرف شنوي لازم را ندارد.

* رفتارهاي تربيتي خارج از خط تعادل:

خستگي هاي روحي ناشي از اشتغال در خارج از منزل گاهي سبب رفتار غيردوستانه و سخت گيري افراطي مادر مي شود و گاهي هم مادر مي کوشد تا ساعات نبودن خود را با هديه يا نوعي باج دادن به فرزند جبران کند و اين روند افراطي و تفريطي رفتار با فرزندان، تربيت او را دچار خدشه مي کند.

* نظارت مستقيم نداشتن بر فرزندان و غفلت از نيازهاي آن ها:

پرخاشگري و تمرکز نداشتن، افت تحصيلي و بحران هاي عاطفي در نوجواني از نداشتن نظارت مستقيم والدين و به خصوص مادر بر فرزندان حکايت دارد و اين مسئله نياز به حضور و واکنش به موقع مادر در برابر رفتارهاي فرزندان را بيشتر به رخ مي کشد.

* تضعيف جايگاه پدر:

اشتغال مادر ممکن است نقش و جايگاه پدر را براي فرزندان پسر مخدوش کند. فرزندان چون مي توانند بخشي از نيازهاي مالي خود را از طريق مادر برطرف کنند، ممکن است نقش پدر را در منزل ناديده بگيرند و از کمک ها و راهنمايي هاي وي خود را بي نياز بدانند و به مرور زمان، پدر در انزوا قرار گيرد.

* کم رنگ شدن نقش مادر به عنوان الگو براي دختران:

بي ترديد نخستين الگوي دختر، مادر است. دختر در تعامل با مادر، خانه داري، کدبانوگري، شوهرداري، بچه داري و امثال آن را ياد مي گيرد و به تدريج، بخشي از مسئوليت زندگي را در خانواده بر عهده مي گيرد و خود را براي زندگي آينده آماده مي کند؛ اما حضور کم مادر در خانه و کانون خانواده اين الگو را بي رمق مي سازد.

* دوگانگي در تربيت فرزندان:

در طول زمان حضور در محل کار، مادر مجبور است فرزند يا فرزندان خود را به مهد کودک يا به افراد ديگري از فاميل مثل خاله يا مادربزرگ بسپارد. اين در حالي است که الگوهاي تربيتي مادر با ايده ها و روش هاي تربيتي مربيان مهدها و ديگران متفاوت خواهد بود و فرزندان با حالتي دوگانه در رفتار و افکار و ارزش ها رشد خواهند کرد.