به گزارش کودک پرس ، اینها بخشی از اظهارات مرد سنگدلی است که به اتهام قتل دختری خردسال در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی محاکمه میشد. سکوت غریبی بر فضای دادگاه حکمفرما بود! معنای نگاه بغض آلود قلم را میفهمیدم! او سالها همدم من در نگاشتن صحنههای تلخ حادثه است اما اینبار گویی جوهر تنها رگ وجودش نیز بر سپیدی کاغذ جاری نمیشد! او میدانست که با محاکمه متهم به قتل «حدیثه کوچولو» بار دیگر جلوهای از نور امید در دلهای باورمندان به عدالت خواهد درخشید اما بهخاطر بیکسی و تنهایی این قربانی کوچک در شکنجهگاه مخوف مردی بیرحم، اشک میریخت!
«حدیثه»، این دختر شش ساله حتی مادری نداشت که در جلسه دادگاه فریاد بزند، «برای قاتل دخترم قصاص میخواهم». او حتی کسی را نداشت که بعد از مرگ برایش اشک بریزد! پیکر او در سردی روزهای زمستان هیچ تشییعکنندهای نداشت و بیکس و غریب در آغوش خاک سرد آرام گرفت تا این که امروز روح او نظاره گر اجرای عدالت در سرزمین خورشید باشد اما قلم را یارای نگاشتن صحنههای وحشتناکی نبود که آن دختر کوچک در شکنجه گاه مرد افیونی فریاد میزد!
«سیاوش» این مرد 30 ساله کریستالی با دستور قاضی جواد شاکری (رئیس شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی) در جایگاه متهم ایستاد و بدینترتیب قاضی زینلی به نمایندگی از دادستان مرکز خراسان رضوی، به دفاع از حدیثه کوچولو پرداخت. او در حالی کیفرخواست را با بغضی فرو خورده قرائت کرد که هنوز قلم اشک میریخت! قاضی زینلی خطاب به قاضی شاکری و قاضی هادی دنیادیده که چشم بر سطور دردناک گزارش پزشکی قانونی دوخته بودند، گفت: نمیدانم از کجای این قصه دردآور سخن آغاز کنم! متهم حاضر بیش از 40 بار حدیثه کوچولو را با سیم داغ سوزانده و بیش از 30 بار سیگار روشن را روی پیکر نحیف او خاموش کرده است! این رفتارهای هولناک آن قدر زجرآور است که هیچکس را یارای شنیدن آن نیست!
نماینده دادستان عمومی و انقلاب مشهد که قلم، بغض فرو خورده اش را می توانست بهراحتی به تصویر بکشد، با سکوتی معنادار ادامه داد: وزن این دختر معصوم در هنگام مرگ به 11 کیلوگرم رسیده بود! این متهم سنگدل دخترک را بارها زیر دوش آب جوش نگه داشته تا حدی که طفل دچار تشنج شده است!
آثار زخمهای ناشی از سوزاندن با سیگار و سیم داغ بهگونهای است که این مرد حتی سیم داغ را روی اثر زخمهای بهبود نیافته آن دختر خردسال میگذاشت طوریکه بیهوش روی زمین میافتاد. رفتارهای جنونگونه این مرد معتاد در حالی دل هر انسانی را به درد میآورد که دختر کوچک نتوانست این همه شکنجههای وحشتناک را تحمل کند و در نهایت به کما رفت و بر اثر عوارض ناشی از کودک آزاری جان سپرد اما این مرد طوری سخن میگفت که انگار هیچ حادثهای رخ نداده است و حتی ذرهای از پشیمانی و ندامت بر چهرهاش نمایان نبود او…
نماینده دادستان مشهد در حالی از قضات دادگاه با حمایتهای قانونی و قضایی قاضی عابدینزاده (معاون دادستان)ت قاضای اشد مجازات برای مرد شیشهای را داشت که «قلم» سر در گریبان فرو برده بود و قطرات اشکهایش سپیدی کاغذ را خجالتزده میکرد! در این هنگام سیاوش 30 ساله با دستور قاضی شاکری به دفاع از خودش پرداخت و با گردنی افراشته اتهاماتش را انکار کرد او گفت: «حدیثه» دختر من نبود! او را مادر گدایش بهخاطر بدهکاری مواد مخدر به من سپرد تا مدتی از او نگهداری کنم! و دیگر اطلاعی از مادرش ندارم! مادرش او را «حدیثه اسماعیلزاده» صدا میزد منهم با همین نام خطابش میکردم و در کنار سه فرزند خودم سرپرستی او را هم عهدهدار شدم! ولی او معتاد بود! به پاتوقهای افراد خلافکار رفت و آمد داشت، من روزی 2 گرم شیشه (مواد مخدر صنعتی) میگرفتم که نیم گرم آن را حدیثه استعمال میکرد! وقتی او را برای شستن زخمهایش به حمام بردم نفهمیدم آب داغ است! او میسوخت و گریه میکرد و منهم با دست به دهانش کوبیدم.
وقتی دچار تشنج شد او را به آشپزخانه بردم، همسرم را از خواب بیدار کردم و روی زخمهایش پماد مالیدم!
او در پاسخ به سوال قاضی هادی دنیادیده (مستشار دادگاه) که پرسید چرا او را با سیم داغ سوزاندی؟ گفت: او یکبار مواد مخدر را بدون اجازه من برداشته بود که عصبانی شدم و با سیم داغ پشت دستش زدم!
این مقام قضایی که به سطور ریز و درشت پرونده احاطه داشت، درباره آثار سوختگی با سیگار روی پیکر نحیف حدیثه پرسید که متهم پاسخ داد: او خودش معتاد بود و احتمالا تحتتاثیر مواد مخدر با سیگار خودش را سوزانده است! با وجود این، حدیثه کسی را ندارد و من هم نشانی مادرش را نمیدانم!
در این هنگام بود که قاضی جواد شاکری (رئیس دادگاه) برگهای را از لابهلای اوراق قطور پرونده بیرون کشید و گفت: قانون پدر و مادر حدیثه است!
امروز معاون اول قوه قضاییه برای اجرای عدالت در حق کودکی که مدعی هستی کسی را ندارد، بهجای ولی دم و طبق ماده 356 قانون مجازات اسلامی تقاضای قصاص و دیه کرده است در حالیکه دیه این کودک بیگناه از دیه یک مرد مسلمان نیز فراتر میرود!
این جا بود که دیگر غرور کاذب متهم رو به سردی گرایید و در میان بهت و حیرت چشم به دستان مقام قضایی دوخت که نوشتههای برگه عدالت را به او نشان میداد!
در این لحظه قلم نیز به آرامی لبخند زد و منتظر ماند تا قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی رای آمیخته با عدالت را صادر کنند. این ماجرای تلخ یازدهم دی سال گذشته زمانی لو رفت که نیروهای اورژانس اجتماعی بهزیستی مشهد که در پی تماس کارکنان بیمارستان امدادی (شهید کامیاب) به مرکز درمانی رفته بودند با مشاهده وضعیت وخیم کودک شش سالهای که آثار سوختگی با سیگار و سیم داغ بر پیکر نحیفش نمایان بود بلافاصله موضوع را به پلیس و مراکز ذیصلاح اطلاع دادند.
با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و اظهارنظر پزشکان معالج مبنیبر احتمال مرگ دختر بچه، زوج جوانی که این کودک را به مرکز درمانی برده بودند با صدور دستور قضایی در حالی بازداشت شدند که قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) برای بررسی دقیق ماجرا عازم بیمارستان شد و بدینترتیب گروه زبدهای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز به فرماندهی سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی) برای انجام تحقیقات تخصصی در کنار مقام قضایی قرار گرفتند.
آثار کودک آزاری هولناک با آتش سیگار و سیم داغ در حالی روی پیکر دختر کوچک مشاهده می شد که بخشی از پیکر او و همچنین برخی از نقاط حساس بدن او با آب جوش سوخته بود! بههمین دلیل، بازجویی های تخصصی از زوج جوان دستگیر شده آغاز شد اما آنها در مراحل اولیه تحقیقات مدعی بودند که دختر مذکور ظرف آب جوش روی اجاق تک شعله را ناخواسته روی خودش ریخته است و نقشی در ماجرای سوختگیهای شدید روی پیکر او نداشتهاند!
مرد 30 ساله که سیاوش نام دارد و معتاد به انواع مواد مخدر از جمله شیشه و کریستال بود در ادامه بازجوییها ادعا کرد، دختر بچه شش ساله را حدود دو هفته قبل از وقوع این حادثه وحشتناک، زنی که در پنجراه مشهد گدایی میکرد به او سپرده است تا در کنار سه فرزند دیگرش از او نگهداری کند که این حادثه رخ داد.
زوج جوان همچنان هرگونه دخالت در ماجرای مرگ دختر بچه را انکار میکردند تا این که بعد از گذشت بیش از یکماه از این حادثه دردناک، سیاوش (متهم) در اعترافاتی تکاندهنده پرده از این کودک آزاری هولناک در شکنجهگاه مخوف برداشت و گفت: من انگشترفروش دوره گرد هستم که در پنجراه مشهد بساط میکنم و نهتنها به انواع مواد مخدر اعتیاد دارم بلکه هر نوع قرص مخدردار یا خوابآوری را نیز استفاده میکنم. در روزهای اول دی، زن گدایی را دیدم که در آن سرمای سوزان دختر بچهای را همراه داشت و بهخاطر اعتیادش نمیتوانست از آن دختر نگهداری کند بههمین دلیل او این دختر (مقتول) را به من سپرد تا در کنار سه فرزند خردسال خودم مدتی هم از او سرپرستی کنم. من هم پذیرفتم و آن دختر را به منزل آوردم! ولی او مدام جیغ میکشید، گریه میکرد و آرام و قرار نداشت. در این حال منهم که با مصرف شیشه و کریستال و انواع قرصهای شیمیایی، دچار توهم میشدم برای این که ساکتاش کنم با سیگار یا سیم داغ استعمال مواد مخدر، او را میسوزاندم!
با وجود این، دختر بچه باز هم بیشتر جیغ میکشید و فریاد میزد بهطوری که دیگر کنترل خودم را از دست میدادم و …
رای دادگاه درباره این پرونده حساس که مطالبه عمومی را در پی دارد به زودی صادر خواهد شد.
منبع: خراسان
ارسال دیدگاه