درس سه نوجوان به خانم معلم!

به گزارش کودک پرس ، آنچه در ادامه می خوانید، یادداشتی است به قلم طاهره احمدنژاد بر کتاب «شهید خودم» نوشته سید مهرداد موسویان که انتشارات شهرستان ادب آن را منتشر کرده است:

معصومیت‌های دوران کودکی گاهی آنقدر لطیف هستند که مرز بین خوب یا بد بودن را گم می‌کنند و کودک نمی‌داند که اصلا دارد کار خوب انجام می‌دهد یا کار بد. تصمیم‌های عجولانه و احساسات عمیق و اقدامات به ظاهر مهم که در نگاه بزرگ‌ترها اصلا اهمیتی ندارد ولی برای کودک بسیار هم حائز اهمیت است.

کتاب «شهید خودم» مجموعه داستانی است که داستان‌هایش آدم را می‌برد به عمق کارهای کودکانه‌ای که ریشه‌اش در صداقت و پاکی است. همه‌ی داستان‌ها، شخصیت‌های نوجوانی دارد که خودشان یا خانواده‌هایشان به نوعی درگیر مسائل دوران انقلاب هستند.

 

داستان اول که نامش “گذرگاه” است، قصه‌ی پسری فقیر را روایت می‌کند که تصورات کودکانه اش از بازیگران فیلم‌ها او را مجبور می‌کند تمام پولش را بدهد و برای اولین بار سینما برود اما چیز دیگری در انتظار اوست.

داستان دوم “نخودهای زرد و کشمش‌های تیزابی” است. پسر یک روزنامه‌فروش که خیال می‌کند به خاطر باج‌گیری از یک کودک دیگر، خدا قهرش گرفته است و قرار است اتفاق بدی برایش رخ بدهد.

 

 

“از آقاجان پرسیده بودم که:

توی روزنامه‌ی توده‌ای‌ها چی هست؟

گفته بود:

این حرفا برات زوده حالا

اما زود نیست. خودم هر روز می‌روم و تیتر روزنامه‌های دکه‌ی آقا فرخ را می‌خوانم. او هم چقدر تحویلم می‌گیرد. خیلی مهربان است. هر روز یک شکلات مجانی هم تعارفم می‌کند؛ از همان قرمزها که آقاجان هیچوقت نمی‌فروشد.

روزنامه‌ی توده‌ای هیچ فرقی با روزنامه‌های دکه‌ی خودمان ندارد. آقاجان بیخودی شلوغش می‌کند. هیچ‌ عکس زشتی هم روزنامه‌هاشان ندارد. من تقریبا هر روز که بخش گوشت برای آقاجان می‌برم، روزنامه‌هاشان را نگاه می‌کنم. یک عکس زشت هم ندارد.” (بخشی از کتاب. صفحه 19)

داستان بعدی “عکس‌های امام حسین” ، قصه‌ی کودکی زودباور است که به دنبال عکس‌های امام حسین می‌رود و ندانسته عکس ممنوعه‌ای را برداشته است اما حالا باید به ساواک جواب پس بدهد که این‌ها را از کجا آورده است.

داستان “درد ترکه‌های آلبالو”  قصه‌ی پسری است که پدرش از آن حاجی‌های بازاری است که به ظاهر مذهبی است اما وقتی پای عمل می‌رسد به گونه‌ای دیگر عمل می‌کند.

 

در داستان “شهید خودم” نوجوانِ قصه‌ سرش درد می‌کند برای اینکه خودش را به راهپیمایی برساند، در راهپیمایی هم می‌خواهد حتما کاری که به او سپرده‌اند درست انجام دهد اما ماجرای خنده‌داری رخ می‌دهد و داستان را شیرین می‌کند.

داستان “مزاحمت” شیطنت دو بچه‌ی به اصطلاح غیرتمند را روایت می‌کند که به حمایت از خانواده‌ی خود برمی‌خیزند و سعی در مزاحمت درست کردن برای دشمنان خانواده دارند اما گویا اشتباها به جای دشمن خودی‌ها را مورد اذیت قرار داده اند.

در “سر بازِ خانم معلم” سه نوجوان مدرسه‌ای می‌خواهند درسی به خانم معلم خود که حجاب ندارد بدهند اما نقشه‌هایشان از ترس به چیز عجیب و غریب و خنده‌داری تبدیل می‌شود. البته آدم از غیرت بچه‌ها حسابی در این داستان کیفور می‌شود.

 

“آقام بیخود احترام کسی را نداشت” که آخرین داستان کتاب است باز هم غیرت پسربچه‌ای را می‌رساند که نگران مادرش می‌شود که می‌خواهد با چادر به بیرون برود و دست برقضا نگرانی‌اش هم بیجا نبود و ماجرا کمی بیخ پیدا می‌کند.

همه‌ی داستان‌های کتاب طنز ظریف و پنهانی در دلشان دارند که آدم را به خنده وامی‌دارد. نویسنده توانسته است دنیای کودکانه و نوع نگاه شخصیت‌های اولش که نوجوان‌ها هستند را خوب درک و به تصویر بکشد. در داستان‌ها قرار نیست که کودکان حتما قهرمان قصه باشند و کارهای خارق العاده‌ای انجام بدهند، همین که می‌توانند درک ناقص اما درستی از مبارزه و یا اسلام را داشته باشند خود نشان‌دهنده‌ی این است که کودکان همیشه خوب نگاه می‌کنند و آنقدر زودباور هستند که هر چیزی را صادقانه برایشان بگویی با عمق جان قبول می‌کنند.

قلم آقای موسویان نه آنقدرها ساده و نه آنقدرها پیچیده‌گی دارد. داستان‌هایش لزوما یک ریتم و یک ترتیب خاص ندارند و خیلی زیبا به گذشته و حال رفت و برگشت می‌کنند طوری که آدم دلش می‌خواهد حتما تا آخر داستان را یک نفس بخواند.

 

مفاهیمی که در داستان‌ها به آن اشاره می‌کند خیلی زیرکانه انتخاب شده‌اند. مثلا ماجرای دیندارانی که فقط دم از دین و اسلام می‌زنند و صدای طبلشان از دور خوش است. یا ماجرای لوطی مسلکانی که خیلی هم در ظاهر دیندار نیستند اما حسابی غیرتمند هستند.

کوچک و ظریف بودن کتاب می‌تواند یکی از حسن‌های کتاب باشد برای آن‌هایی که خیلی هم حوصله‌ی داستان‌های بلند را ندارند. کتابی که در عین لاغری داستان‌های خوب و جذابی را به بار آورده است.

 

 

 

منبع: مشرق نیوز