«نیمرخ» وقتی نوجوان بود

به گزارش کودک پرس ، نیمرخ برای خیلی‌ها سکوی پرتاب بود و اغلب کسانی که آن روزها با این گروه خلاق همکاری می‌کردند امروز جز مدیران و مجریان سرشناس و محبوب سیما هستند. کامیار اسماعیلی با اجرای سری نخست برنامه به مخاطبان قاب کوچک معرفی شد و در اواخر دهه 70 حسین رفیعی با بیانی شیرین در نقش «فه فه» دوست‌داشتنی در کنار امیرحسین مدرس در قالب این برنامه روی آنتن رفت. کارگردانی با محمد حسن‌زاده و تهیه‌کنندگی با آذردخت یوسفی بود. اینکه چرا هنوز نیمرخ را بهترین برنامه نوجوان می‌دانیم و چرا پس از آن برنامه‌ دیگری نتوانست این چنین مخاطب نوجوان را پاگیر خود کند،‌ پرسش‌هایی است که بهانه دعوت محمد حسن‌زاده، کارگردان نیمرخ،‌ کامیار اسماعیلی و حسین رفیعی به دفترجام‌جم شد که در ادامه می‌خوانید.

بعد از این همه سال هنوز هم که می‌خواهیم در مورد برنامه نوجوان صحبت کنیم،‌ نام نیمرخ به خاطرمان می‌آید. چرا؟
محمدحسن‌زاده: فکر می‌کنم دلیلش این است که آن زمان برنامه خوب دیگری نداشتیم.

یعنی تا آن زمان هیچ برنامه خوب دیگری د رتلویزیون ساخته نشده بود!؟
حسن‌زاده: بود ولی نیمرخ فرق می‌کرد. پشت این برنامه آدم‌های علاقه‌مندی حضور داشتند که با تمام وجود می‌خواستند این کار ساخته شود ولی متاسفانه الان آن مقدار علاقه برای کار وجود ندارد. با مدیر شبکه امید صحبت می‌کردم و می‌گفتند روزی 20 تا طرح شبیه نیمرخ به ما ارائه می‌دهند در صورتیکه الان نیمرخ جواب نمی‌دهد. باید فکر دیگری کرد ولی متاسفانه کسی نیست که نوآوری کند.
حسین رفیعی: الان برنامه‌هایی هستند که ادای آن برنامه را درمی‌آورند.
حسن‌زاده: واقعا مسخره است، دوره نیمرخ تمام شده و  الان  باید کار دیگری ارائه داد اما متاسفانه کسانی که مثل آن گروه با دغدغه و علاقه‌مند دور هم جمع شوند و پیگیر این کار باشند،‌ وجود ندارد. دلیل اینکه هنوز نیمرخ نیمرخ می‌کنیم هم همین است که کار دیگری انجام نمی‌شود. الان برنامه‌های نوجوان غالبا مسابقه هستند.

رفیعی: من با نظر آقای حسن‌زاده موافقم. آن زمان ما با جان و دل دوست داشتیم که این کار انجام شود و کسی به دنبال چهره شدن نبود. زمانی این کار شاخص شد که چیزی بنام شبکه‌های مجازی و «فن پیچ» نبود. شایسته‌سالاری وجود داشت و کسی به خاطر چهره بودن به این برنامه نیامد. اتفاقا خیلی از کسانی که به این برنامه آمدند بعدها به واسطه نیمرخ بود که چهره شدند. مشکل ساخته نشدن یک نیمرخ دیگر، مشکلی است که دامن‌گیر بسیاری از برنامه‌هاست و صرفا به حیطه نوجوان خلاصه نمی‌شود. وقتی طرح و تاکتیک برای برنامه‌سازی نداشته باشی و فقط بخواهی با ریختن سلبریتی در آن برنامه را پیش ببری، کارت خوب از آب درنمی‌آید. نیمرخ یک برنامه ترکیبی بود و آقای حسن‌زاده برای ساخت این کار و ادامه‌اش با همه جنگید تا با فرم موردعلاقه‌اش برنامه را جلوی دوربین ببرد. البته نام خانم یوسفی، آقای اعلایی و شورای نویسندگی را نمی‌توان قلم گرفت.

آقای زارعان لوگوی ما را نوشت و بعدها مدیر گروه کودک و نوحوان شد. زمانی که کامیار به تلویزیون آمد جز اولین گروهی بود که با تست وارد شد. در واقع نیمرخ اولین برنامه‌ای بود که در آن به نوجوانان بها داده شد و آنان را وارد کار کرد تا دیده شوند. آقای حسن‌زاده می‌دانست می‌خواهد چه کار کند. الان در عرصه سینما هم همین است، کارگردانی که خودش می‌نویسد و مونتاژ می‌کند غالبا کارش خوب از آب درمی‌آید. آقای حسن‌زاده از صبح سر صحنه می‌آمد، روی متن‌ها نظر می‌داد، به ما می‌گفت که چه بکنید و تا دیروقت می‌نشست و تصاویر را مونتاژ می‌کرد. من توفیق نداشتم که با کامیار کار کنم و با امیرحسین مدرس همکار بودم. یادم هست پدر امیرحسین فوت شد و ما پیکر ایشان را در آمبولانس گذاشتیم و بعد یک‌راست سر صحنه آمدیم. با دستمزد ناچیز کار می‌کردیم و کسی به دنبال این نبود که بداند ماهیانه حقوقش چقدر است. دغدغه‌مان رساندن کار به آنتن بود. یادم هست یک روز کامل تلفن نوجوانان جواب می‌دادیم. الان بعید می‌دانم که در یک برنامه چنین وقتی را برای مخاطب بگذارند. پشت نیمرخ یک مجموعه دلسوز قرار داشت و بعد از آن کارهایی که انجام شد،‌ مثل نیمرخ نشد چون گروه دلی نداشت.

کامیار اسماعیلی: به نظر من دلیلش این است که امروز اراده عملی برای ساخت چنین برنامه‌ای وجود ندارد. چه زمانی اراده ساخت وجود خواهد داشت؟ زمانی که امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری‌اش وجود داشته باشد. به جهت تکنیکی می‌توان برنامه‌ای را به گروهی که دید هنری دارند سپرد ولی یک مسئله محتوایی در برنامه‌ها داریم. یادم هست در سر نخست نیمرخ که من حضور داشتم تازه نظام جدید آموزشی باب شده بود. ما بخشی در برنامه داشتیم که به مدرسه‌ها می‌رفتیم و گزارش می‌گرفتیم. بسیاری از دانش‌آموزان نگران سیستم جدید آموزشی بودند و جالب است که آن زمان تحمل پخش این‌ها وجود داشت. شاید گروه کودک قدرت بیشتری داشت و شاید فشارهای کمتری وارد می‌شد. دوستان انرژی زیادی می‌گذاشتند که ما بتوانیم این مسائل را پخش بکنیم. حرفی که به دل می‌نشیند حتما از دل برخاسته است. شما هزارویک تکنیک داشته باشی و کلی پول خرج کنی باز اگر محتوا موردعلاقه مردم نباشد، برنامه نمی‌گیرد. اگر در همین اتاق یک دوربین فیلمبرداری روشن کنید و همین جمعی که هستیم حرف مردم را بزنیم، برنامه‌مان می‌گیرد.

رفیعی: البته مدت طولانی روی آنتن بودن هم مهم است. اگر ما یک ماه مقابل دوربین بنشینیم و سکوت هم بکنیم و همین را روی آنتن ببریم اگر بعد از یک ماه برنامه قطع شود، مردم می‌گویند آن سه نفر کجا هستند؟
اسماعیلی: غیر از مداومت و تکرار حرفم این است که اگر حرف موردعلاقه مردم را بزنیم، مخاطب ما را می‌پذیرد. دوران نوجوانی، دوران سرکشی است و به دلیل ترشح‌ هورمون‌ها نوجوان دوست دارد، فریاد بزند و دیده و شنیده شود. اگر این المان‌ها را از برنامه نوجوان حذف کنی،‌ هر چقدر پول در برنامه بریزی فایده‌ای ندارد. برنامه باید حرف دل نوجوانان باشد و در عین حال جهت درست را به آنان نشان دهد. البته جهت‌دهی نباید رو باشد. برنامه‌های نوجوانی را می‌بینم که کارشناس می‌آورند تا به نوجوانان بگوید چه بکنید و چه نکنید! نوجوان از شعار فراری است. مدام می‌گویند آی نوجوانان فضای مجازی را کنار بگذارید! نمی‌شود این را تحمیل کرد. این روزها نصف بیشتر دنیای همه ما، فضای مجازی است. باید مرد روزگار خود باشیم. آقای حسن‌زاده راست می‌گوید الان آن نیمرخ جواب نمی‌دهد اما طرح کلی آن که بر مبنای زدن حرف موردپسند نوجوان است، ‌همیشه جواب می‌دهد. آن اراده جمعی و بازگذاشتن دست کارگردان همیشه جواب می‌دهد. مثلا یادم هست بچه‌های نور با بک‌گراند سفید مشکل داشتند چون نمی‌توانند نور صورت را خوب دربیاورند اما آقای حسن‌زاده اصرار داشت که بک‌گراند برنامه سفید باشید. به خاطر ندارم کسی تا آن زمان در یک برنامه ترکیبی چنین کاری کرده باشد.

حسن‌زاده: لباس سفید را هم اضافه کنید.
رفیعی: کسی جرات نداشت به خود آقای حسن‌زاده نه بگوید و به ما می‌گفتند که آخر این چه کاری است!

مگر آقای حسن‌زاده سرکار چگونه هستند که کسی جرات نه گفتن ندارد!؟
رفیعی: ایشان سرکار با کسی شوخی ندارد و خیلی جدی است.
اسماعیلی: البته نوآوری‌های ایشان نشان می‌دهد که بسیار منعطف هم هستند. تا آن زمان در یک برنامه ترکیبی کسی راه نمی‌رفت و اجرا کند. آقای حسن‌زاده دوربین را روی تراولینگ می‌گذاشتند که ما به آن گاری می‌گفتیم! و در حال حرکت از من فیلم می‌گرفتند.
رفیعی: این اختراع خود ایشان بود.
اسماعیلی: البته تا قبل از آن در سینما و سریال‌ها استفاده می‌شد. در برنامه خودش پشت دستگاه می‌ایستاد و هل می‌داد تا بتواند سرعت را تنظیم کند.

این خاطرات برای چه زمانی است؟
رفیعی: شروع برنامه سال 1374 بود.

یعنی آن موقع تلویزیون این امکانات را نداشت؟
حسن‌زاده: داشت ولی کسی برای برنامه این چنینی از آنها استفاده نمی‌کرد. یادم هست وقتی طرح این برنامه را با دوستان درمیان گذاشتم، آقای اعلایی و خانم یوسفی گفتند این چه برنامه‌ای است که می‌خواهی بسازی!؟ اول قرار بود برنامه 13 قسمت باشد و گفتند در این مدت کوتاه اصلا جواب نمی‌دهد اما می‌دانستم که در آن زمان تلویزیون به یک شو احتیاج دارد. کار ترکیبی آن زمان اصلا وجود نداشت و کسی نمی‌دانست این کار را با چه ابزاری می‌توان ساخت و با چه آیتم‌هایی بست. ما با ناصر چشم آذر حرف زدیم. آن زمان اگر به آقای چشم آذر می‌گفتی بیا تایم‌های 10 ثانیه‌ای بساز. می‌گفت: تایم 10 ثانیه‌ای یعنی چه! ولی ما این کار را کردیم چون می‌دانستم سرنوشت این کار چه می‌شود. در حوزه نوجوان به خاطر اینکه اسپانسر وجود ندارد و کسی حاضر نیست به خاطرش پول دهد کسی هم حاضر نیست در این مورد کاری انجام دهد. الان همه می‌روند دنبال کاری که پول داشته باشد و برای همین نمی‌شود امروز کار درست و حسابی در این زمینه انجام داد.
مدتی این نگرانی‌ها برای کودک وجود داشت و همه از این دم می‌زدند که آثار نمایشی مناسب کودک در سینما و تلویزیون ندرایم. الان فکر می‌کنم اوضاع برای کودکان بهتر شده باشد اما نوجوانان نه.

حسن‌زاده: کجا اوضاع آثار کودک بهتر شده است؟ به مراتب بدتر است. الان فقط کارتون پخش می‌کنند.
رفیعی: در حال حاضر فیلم‌های کودک بیشتر بعد تجاری دارد.

حسن‌زاده: در جشنواره فیلم کودک اصفهان چه فیلم خوبی برای کودک وجود داشت؟
رفیعی: الان در برنامه‌های کودک موزیک حرف اول را می‌زند. برای اجرای یک برنامه کودک با من صحبت کردند و من گفتم ببینید من نه عمو می‌شوم و نه می‌خوانم! گفتند اگر اینجوری باشد که به درد کار ما نمی‌خورد.
حسن‌زاده: اتفاقا من می‌گویم این‌ها هم باید باشد. بحث این نیست که الان کی دارد کار می‌کند و که کار نمی‌کند. باید همه کار کنند و تلویزیون نباید بترسد.

رفیعی: باید شجاعت کار جدید وجود داشته باشد. همه به دنبال این هستند که یک برنامه‌ای که جواب پس داده را تکرار کنند. خدابیامرزد آقای چشم‌آذر را. یک روز ایشان را در برنامه‌ای دیدم و ذکر خیر آقای حسن‌زاده شد. گفت: «برنامه را باید آقای حسن‌زاده بسازد که یک بچه در بیابان بدود، موسیقی من را رویش بگذارد و این همه آدم نگاهش کنند.» می‌دانید چرا؟ چون فکر پشت آن بود.
حسن‌زاده: باور می‌کنید من برای نیمرخ دوم تمام ایران را به جز اردبیل گشتم. خیلی جالب است که ما در نیشابور می‌رفتیم و دیدیم چند بچه در حال خیارچینی هستند. پیششان رفتیم. گفتند شما از نیمرخ آمده‌اید؟ شوکه شدیم!‌ گفتند آخر فقط نیمرخ سراغ ما می‌آید. این قسمت را در برنام قرار دادم و آقای اعلایی با دیدن این صحنه گریه کرد. الان چه کسی از پارک ملت آن طرف‌تر می‌رود؟ آنقدر سوژه در این کشور ریخته است که می‌شود سال‌ها در موردش برنامه ساخت اما متاسفانه اراده‌اش وجود ندارد.

اسماعیلی: الان خوشبختانه با این طرحی که قرار است در مورد بازنشستگان اجرا بشود و مدیران جوان ورود پیدا کنند، فکر می‎کنم اتفاقات بهتری در تلویزیون بیفتد. معمولا کسی که سنش بالاست بسیاری از نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها را نمی‌پذیرد و دنبال دردسر نمی‌گردد. در محفل امروز جای چند مدیر خالی است تا آنان هم به این سوالات پاسخ دهند. الان اگر بخواهیم برنامه نوجوان بسازیم، می‌گویند اسپانسرت کجاست؟ تلویزیون ملی که نباید دنبال اسپانسر باشد بلکه باید به دنبال رسالتش باشد. مگر نمی‌گوییم تلویزیون دانشگاه است؟
رفیعی: البته آن زمان که نیمرخ را شروع کردیم مدیران و خود آقای اعلایی خیلی جوان نبودند اما به آقای حسن‌زاده اطمینان کردند و چون اسپانسر نبود و اراده جمعی حرف اول را می‌زد کار به نتیجه رسید.

حسن‌زاده: علاوه بر این همانطور که گفته شد برنامه باید ادامه داشته باشد. نود ادامه پیدا کرد که تبدیل به این شد. مگر کسی دو سال اول خندوانه می‌دید؟ اما این برنامه ماند و خودش را پیدا کرد تازه در ابتدا اسسپانسر هم نداشت. در همه جای دنیا اینگونه است که مثلا 13 قسمت سریال برای فصل اول می‌سازند و اگر استقبال شد می‌گویند ادامه بده. باید در طول سال ده بیست تا برنامه تولید کنیم تا یکی از آنها بگیرد.
رفیعی: آقای حسن‌زاده حرف درستی زد، همه باید بتوانند برنامه بسازند. نه اینکه حسین رفیعی شب و روز در همه برنامه‌ها باشد. باید بگوییم سه ماه حسین رفیعی کار کند و سه ماه کامیار اسماعیلی.

حسن‌زاده: نه! چرا کسی نتواند همیشه روی آنتن باشد؟
رفیعی: چون به این اندازه آنتن نداریم.

الان که تعداد شبکه‌ها زیاد شده است.
حسن‌زاده: دقیقا. باید همه کار کنند. تلویزیون یک بازار مکاره یا سوپرمارکت است که هر کس به سلیقه خودش جنسی را از برمی‌دارد.
اسماعیلی: من گفتم ای کاش چند مدیر نیز در این میزگرد حضور داشتد. حالا بگذارید پیش‌بینی‌ام را بگویم. اگر این عزیزان بودند احتمالا با ما موافقت می‌کردند و می‌گفتند بروید و برنامه‌تان را بسازید اما فردا کسی از بیرون با آنها تماس می‌گرفت و در کار نه می‌آورد. مشکل اساسی این است. یک نکته که باید اضافه کننم این است که متاسفانه درصد بالایی از برنامه‌های ما برای نوجوان مربوط به کنکور است. یک مدت گفتند فقط شبکه آموزش حق دارد برنامه کنکوری پخش کند اما بعد از شش ماه دوباره همه شبکه‌ها شروع کردند.

حسن‌زاده: اگر بخواهیم در این موارد صحبت کنیم، حرف و گلایه بسیار است و فرصت اندک.
پس به نیمرخ برگردیم.
حسن‌زاده: باید باز هم از خانم یوسفی یاد کنم. دیگر مثل ایشان نداریم.

رفیعی: می‌شود گفت یک تهیه‌کننده عاطفی بودند.
حسن‌زاده: آقای اعلایی، مدیر گروه کودک و نوجوان وقت شبکه هم عاشق این کار بود.
گفتید به تلفن‌های مردمی گوش می‌دادید، خاطره‌ای در این مورد دارید.
اسماعیلی: وقتی شما حرف دل مردم را بزنید آنها به شما گوش می‌دهند. یک روز به اداره‌ای رفتم و مدیر بداخلاقی هم داشت. بدون اینکه حرفی بزند نامه من را امضا کرد و گفت: شما زندگی‌ام را عضو کردید. من در دانشگاه سمنان بودم و شکست‌های زیادی خورده بودم و می‌خواستم ترک تحصیل کنم که شما آن روز در برنامه نیمرخ گفتید که اگر صد بار شکست خوردی یک بار دیگر بلند شو.

باکس 1:  در این گفت‌وگو می‌خوانید:
حسن‌زاده: تلویزیون یک بازار مکاره یا سوپرمارکت است. هر کس به سلیقه خودش جنسی را از برمی‌دارد.
حسن‌زاده: الان برنامه‌های نوجوان غالبا مسابقه هستند.
اسماعیلی: الان خوشبختانه با این طرحی که قرار است در مورد بازنشستگان اجرا بشود و مدیران جوان ورود پیدا کنند، فکر می‎کنم اتفاقات بهتری در تلویزیون بیفتد.
اسماعیلی: وقتی شما حرف دل مردم را بزنید آنها به شما گوش می‌دهند.
اسماعیلی: اگر هزارویک تکنیک داشته باشی و کلی پول خرج کنی باز اگر محتوا موردعلاقه مردم نباشد، برنامه نمی‌گیرد.
رفیعی: الان فیلم‌های کودک بیشتر بعد تجاری دارد.
رفیعی: الان در برنامه‌های کودم موزیک حرف اول را می‌زند.
رفیعی: همه به دنبال این هستند که یک برنامه‌ای که جواب پس داده را تکرار کنند.

باکس 2: 7/7/77 چه خبر بود؟
حسین رفیعی: برای 7/7/77 همان تاریخ معروفی که مدام در برنامه می‌گفتیم یک پست در اینستاگرام گذاشتم و خانمی کامنت گذاشت و گفت الان که دارم این‌ها را می‌نویسم گریه‌ام گرفته است. ماجرا از این قرار بود که می‌گفتیم ما می‌خواهیم این تاریخ خداحافظی کنیم. یادم هست آقای حسن‌زاده می‌گفت این سری که تمام شود من موهای سرم را می‌تراشم اگر بخواهم فصل بعدی را بسازم و آخر موهایش را نتراشید و ساخت! یادم هست همان موقع هم بسیاری از مخاطبانمان گریه کردند و این نشان می‌دهد که آدم‌ها چقدر همراه ما بودند و ما برایشان ناز می‌کردیم.

محمد حسن‌زاده: این نوعی تمهید در برنامه‌سازی است. کلکی است که به برنامه جذابیت می‌بخشد اما به کار و مخاطب لطمه نمی‌زند. برای برنامه سازی باید آرتیست باشی و از کارهای این چنین نترسی.

باکس 3: فرزاد حسنی رد شد
حسن‌زاده: برای اجرای سری اول برنامه کسانی ازجمله امیرحسین مدرس آمد و تست داد که من ردش کردم و در سری دوم محجری‌مان شد که کارش عالی بود. در دوره بعدی فرازد حسنی آمد تست داد و من گفتم او برای اجرای زنده عالیست اما همه ردش کردند و گفتند اصلا خوب نیست و چهره‌اش به درد اجرا نمی‌خورد. به حرف من گوش ندادند و آخر فرزاد به شبکه سه رفت و از او استفاده کردند. البته بعدا یک برنامه ساختم و با او هم همکاری کردم. بعد از آن برادران سلوکی، عباس غزالی، حسین مهری، محمد حسینیان، شقایق دهقان هم در این برنامه و کارهای مشابه دیگر با ما همکاری داشتند.

 

 

 

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی سیما