رنگها، همسفر کودک برای شناخت ناشناختههایش
کودک قبل از اینکه اسم رنگها را بداند آن را تشخیص میدهد. رنگ، اولین هویتی است که کودک آن را میشناسد. رنگ، زبان هنرمندانه ای است که بدون کلامی به سر اصل مطلب میرود و حرف خود را با تاثیر بر احساس و عواطف کودک به کرسی مینشاند. رنگ زبان بیکلام، اما خلاق و رشد دهنده ذهنهای پویای کودکان است.
به گزارش کودک پرس ، این رنگ است که کودک را دعوت به صحنههای جادویی و خیال انگیز جهان درونی خود دعوت به تماشا میکند. رنگ در ادبیات جایگاه خود را یافته است.
“خشم قلمبه” از “میری دلانسه” روایتگر خشمی کودکانه است که کودک برای اولین بار آن را ملاقات می کند در حالی که از وجود چنین احساسی کاملا بی خبر است، اما رنگ به او همزاد پنداری را یاد می دهد؛ تا جایی که هنگام ملاقات خشم نارنجی رنگی، با دوچشم قلمبه نحوه کوچک کردن این خشم را یاد میگیرد. آن قدر کوچک می شود که در جعبه ای زیر تخت جا می گیرد.
“چگونه می توان بال شکسته ای را درمان کرد” از “باب گراهام” نیز نمونه دیگری از نقش رنگ در خیال کودکان است. در این کتاب رنگ، عواطف را در صحنه ای عمومی به چالش می کشد. داستان کتاب قصه پرنده ای است که به برجی در شهر برخورد میکند. شهری خاکستری رنگ، رنگ خاکستری این جا بیانگر خنثی بودن مردمی است که در شهر زندگی میکنند، اما تنها کودک متوجه این پرنده زخمی می شود او را از زمین بر می دارد و سعی بر درمان آن دارد. رنگ این بار تفاوت کودک با محیط اطراف را به تصویر میکشد. خاکستری از یک سو خنثی بودن و از سوی دیگر ایجاد احساس ابهام، دلتنگی و خفگی عواطف در شهر را بازگو می کند، در همه این خاکستریها و ابهامات کودکی به تصویر کشیده شده است با رنگهای کروماتیک (زرد، قرمز، آبی و ترکیبات آن) این رنگ ها بیانگر این هستند که چشمان کودک بر سهل انگاری که در شهر عادی شده تیزبین و دقیق است.
“چراغ قوه” داستانی دیگر است، این بار کودک در فضای کاملا تاریک قدم می گذارد. در جنگی تاریک هر چند نور ماه بر فراز آسمان جنگل سوسو می زند، ولی در واقعیت کودک چیزی به جز تاریکی نمی بیند تا اینکه چراغ قوه ای که به دست دارد را روشن می کند. نورش را بر اجسام و حیوانات اطراف جنگل می تاباند. نور چراغ قوه محدود است و هر زمان تنها یک مقدار از فضا را روشن می کند حال کودک با تفاوت رنگ، اجسام و حیوانات را می بیند. ناگهان چراغ قوه از دست کودک می افتد و یکی از حیوانات نور را به سمت کودک می تاباند این بار کودک خود را می بیند این جا رنگ؛ نقش یک راهنما را ایفا می کند دست کودک را می گیرد به عمق جنگل می برد انواع حیوانات و تفاوت رنگ هایشان را می آموزد و به کودک خودشناسی را یاد می دهد.
“این کتاب پر از اشتباه است” قطرات جوهر سیاه رنگ که کودک بر صفحه کاغذ گذاشته دل و جرأت پذیرش اشتباه را به کودک می دهد، ولی چون جوهر قابلیت پاک شدن را ندارد، کودک در قدم اول اشتباه خود را می پذیرد، در گام دوم اشتباه خود را با خلاقیت جبران و صحنه ای خارق العاده را ایجاد میکند.
کودک در همه این کتابهای داستان با رنگها همراه و سفری دور و دراز را با مداد رنگی قرمز خود آغاز می کند. برای عبور از تاریکی اتاق خود دریچه ای می کشد. درب این سیاهیها را باز میکند از دنیایی تیره خود بیرون و به ناشناختهها سفر میکند. برای عبور از آب، کشتی قرمزی می کشد و با دریا آشنا می شود. برای لمس هوا بالن قرمزی می کشد و به اوج آسمان سفر میکند.
این کتاب ها بازگو میکنند که رنگ ها از قالب فرم فراتر رفته اند و خود نقش کارکتر یا اول شخص داستان را بر عهده میگیرند، برای درک تفاوت یک رنگ در داستان های متفاوت رنگها با هم همراه میشوند و ایجاد کارکترهای متفاوت میکنند این بدان معنی است که هر رنگی یک زبان مشخص ندارد و همراهی آنها با یکدیگر صحنههای خیالانگیز خودشناسی، خشم، صلح و … را بیان میکند.
منبع: ایسنا
ارسال دیدگاه