خود انضباطی کودک

وقتی ما به کودک خود منضبط می گوییم، معنی اش این است که کودک می تواند اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد که چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است و سپس رفتار مناسب را انجام دهد. افرادی که فقدان خود انضباطی دارند، تا زمانی متناسب عمل می کنند که فرد دیگری در کنار آن ها باشد تا به آن ها بگوید چگونه رفتار کنند یا آن ها را به کاری که انجام می دهند مطمئن کنند. زمانی که چنین کنترل های بیرونی در محیط حضور نداشته باشند، ممکن است فردی که خود انضباطی پایینی دارد، نامتناسب عمل کند.

به گزارش کودک پرس ،وقتی ما به کودک خود منضبط می گوییم، معنی اش این است که کودک می تواند اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد که چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است و سپس رفتار مناسب را انجام دهد. افرادی که فقدان خود انضباطی دارند، تا زمانی متناسب عمل می کنند که فرد دیگری در کنار آن ها باشد تا به آن ها بگوید چگونه رفتار کنند یا آن ها را به کاری که انجام می دهند مطمئن کنند. زمانی که چنین کنترل های بیرونی در محیط حضور نداشته باشند، ممکن است فردی که خود انضباطی پایینی دارد، نامتناسب عمل کند.

کودکان کوچکتر خود انضباطی کمتری نسبت به کودکان بزرگتر دارند. کودکان در پیوستاری از سطوح خود انضباطی پیشرفت می کنند. این سطوح را تحت عنوان سطح غیر اخلاقی، چسبندگی به قوانین، تعیین هویت و درونی سازی قوانین معرفی می کنند.

سطح غیر اخلاقی: کودکان با مفاهیم درست و غلط متولد نمی شوند، آن ها غیر اخلاقی هستند! آن ها نمی توانند در باره اعمال خود قضاوت اخلاقی داشته باشند.

سطح چسبندگی به قوانین: این سطح، سطحی ترین خود انضباطی است و زمانی اتفاق می افتد که افراد قوانین را برای دریافت پاداش یا اجتناب از تنبیه اجرا می کنند.

سطح تعیین هویت: تعیین هویت، یکی از درجات بالاتر خود انضباطی است و زمانی اتفاق می افتد که کودک، قوانین را برای این اجرا می کند که شبیه شخصی باشد که به توجه او احتیاج دارد.

سطح درونی سازی قوانین: درونی سازی، پیشرفته ترین سطح خود انضباطی است. زمانی که افراد قوانین معینی را به عنوان انشعابات منطقی باورها و ارزش های فردی اجرا می کنند، ما می گوییم آن ها این قوانین را درونی سازی کرده اند.

وقتی ما به کودک خود منضبط می گوییم، معنی اش این است که کودک می تواند اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد که چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است و سپس رفتار مناسب را انجام دهد. افرادی که فقدان خود انضباطی دارند، تا زمانی متناسب عمل می کنند که فرد دیگری در کنار آن ها باشد تا به آن ها بگوید چگونه رفتار کنند یا آن ها را به کاری که انجام می دهند مطمئن کنند. زمانی که چنین کنترل های بیرونی در محیط حضور نداشته باشند، ممکن است فردی که خود انضباطی پایینی دارد، نامتناسب عمل کند.

کودکان کوچکتر خود انضباطی کمتری نسبت به کودکان بزرگتر دارند. کودکان در پیوستاری از سطوح خود انضباطی پیشرفت می کنند. این سطوح را تحت عنوان سطح غیر اخلاقی، چسبندگی به قوانین، تعیین هویت و درونی سازی قوانین معرفی می کنند.

سطح غیر اخلاقی: کودکان با مفاهیم درست و غلط متولد نمی شوند، آن ها غیر اخلاقی هستند! آن ها نمی توانند در باره اعمال خود قضاوت اخلاقی داشته باشند.

سطح چسبندگی به قوانین: این سطح، سطحی ترین خود انضباطی است و زمانی اتفاق می افتد که افراد قوانین را برای دریافت پاداش یا اجتناب از تنبیه اجرا می کنند.

سطح تعیین هویت: تعیین هویت، یکی از درجات بالاتر خود انضباطی است و زمانی اتفاق می افتد که کودک، قوانین را برای این اجرا می کند که شبیه شخصی باشد که به توجه او احتیاج دارد.

سطح درونی سازی قوانین: درونی سازی، پیشرفته ترین سطح خود انضباطی است. زمانی که افراد قوانین معینی را به عنوان انشعابات منطقی باورها و ارزش های فردی اجرا می کنند، ما می گوییم آن ها این قوانین را درونی سازی کرده اند.

مهم‌ترین بخش آموزش، در خود انضباطی کودکان، تحریک حس درونی آن‌ها برای اندیشیدن درباره‌ی نوع عمل کردشان است. برای کودکان باید مشخص شود دلیل انضباط چیست و چرا آنان باید هر کاری را با برنامه و آرامش خاص انجام دهند. کودکان باید متوجه شوند بی‌نظمی، جنجال و نداشتن برنامه ریزی چه ضررهایی به آن ها می رساند. پایه ریزی انضباطی در کودک سبب می‌شود اعتماد به نفس او افزایش یابد.

قدرت تفکر او تقویت شده و مهم‌تر از همه این که کودک زودتر به هدف از پیش تعیین شده‌ی خود برسد. این امر سبب خود تشویقی او شده و لذت کارش را چندین برابر می‌کند. زیرا سرعت عمل او به دلیل برنامه ریزی قبلی بیشتر بوده است. کودک با آموختن انضباط درونی، پی می‌برد خودش باشد نه یک عروسکی که بزرگترها برای او تصمیم می‌گیرند.

قدرت تفکر او تقویت شده و مهم‌تر از همه این که کودک زودتر به هدف از پیش تعیین شده‌ی خود برسد. این امر سبب خود تشویقی او شده و لذت کارش را چندین برابر می‌کند. زیرا سرعت عمل او به دلیل برنامه ریزی قبلی بیشتر بوده است. کودک با آموختن انضباط درونی، پی می‌برد خودش باشد نه یک عروسکی که بزرگترها برای او تصمیم می‌گیرند.