تعلیم و تربیت راه گشای زندگی

آدمی می تواند اخلاقی زندگی کند. می تواند خویشتنِ خود را مهار کند و با درنگ و تأمل در خودش به شناختی درونی و عمیق از خدایش نایل شود. آدمی می تواند از تجربیات پیشینیانش مدد بگیرد.

به گزارش کودک پرس ،همواره یکی از مهم ترین دغدغه های مصلحان و مدیران هر جامعه ی تحوّل خواه تعلیم و تربیت نسل جدیدی است که به زودی عهده دار وظایف نسل گذشته می شود و برای انجام مسؤولیت های پیش رو نیازمند آگاهی هایی است که باید به او آموخت و حاجتمندِ آداب و اخلاقیاتی است که باید او را بدان ها آراست.

رسالت پیامبران نیز چیزی جز همین تعلیم و تربیت نبوده است، البته تعلیم حکمتی که هرکه از آن برخوردار شود به خیر کثیری دست یافته و نیز تربیتی هدفمند و جهت دار که هم مناسبات میان انسان ها را سامان دهد و هم آدمی را از لحاظ عمق و معنا آن قدر اوج دهد که شایستگی امانتِ خلیفه اللّهی را بیابد و به جایی پر بکشد که مَلَک را یارای پرواز بدانجا نباشد.

در میان تعلیم و تربیت، همواره تربیت را بیش تر ارج نهاده اند. امروزه در برخی دانستنی ها، فن آوری های نوین، برای انسان ها رقیبانی را خلق کرده اند. امروزه رایانه ها به مراتب از ما داناتر و در بسیاری از عملیات فکری از ما تواناترند. آنچه انسان را موجودی جانشین ناپذیر، بی رقیب و مایه ی غبطه ی فرشتگان می سازد فقط تعلیم پذیری او نیست، بلکه توانایی او برای تهذیب و تربیت خویش است.

آدمی می تواند اخلاقی زندگی کند. می تواند خویشتنِ خود را مهار کند و با درنگ و تأمل در خودش به شناختی درونی و عمیق از خدایش نایل شود. آدمی می تواند از تجربیات پیشینیانش مدد بگیرد. او علاوه بر علم می تواند به آستان عقل و بصیرت نیز راه یابد و فراتر از ظاهر می تواند به باطن نیز نقبی بزند. او می تواند دانسته هایش را در خدمت آرمان های ایمانی و اهداف والای انسانی قرار دهد. او می تواند دستگیرِ دیگران در پیمودن راه کمال شود، بر آن ها اثر بگذارد و آن ها را از درون متحول سازد و …

هیچ کدام از این قله ها را با علمِ تنها نمی توان در نوردید و فتح کرد. در دنیای پیامبران همواره تزکیه بر تعلیم تقدم دارد و اگر گاهی در سخن، تعلیم را پیش از تزکیه آورده اند، نه این که خواسته اند آن را برتر بنشانند، بلکه به نیازمندی تزکیه به تعلیم اشاره داشته اند، تعلیم، مواد و مصالح را در اختیار قرار می دهد تا بر پایه ی آن ها تزکیه صورت بگیرد و در هر حال همه چیز در خدمت تربیت دینی و اخلاقی است.

ما به خصوص در حوزه های سنتیِ علوم دینی نباید فراموش کنیم که رسالت اصلیِ ما تربیت شدن و تربیت کردن است. مباد که مدارس و مراکز علوم دینی ما بسان مدارس رسمی و دانشگاه های معمول دنیا شوند که اگر کاملاً موفق باشند، حداکثر دانش آموختگانی را به بازار کار پیشکش می کنند تا چرخ جامعه بگردد و زندگی روزمره بسامان تر شود، امّا این دانش آموختگی کجا و آن کمالات اخلاقی و معنوی کجا؟! از ملاّ شدن تا آدم شدن راه ناپیموده ی بسیاری هست. مراکز علوم دینی باید این راه را بپیمایند. در این جا دیگر سخن از راهنمایی نیست، که باید طالبان و جویندگان را راه برد و در این راه پرپیچ و خم و در این مسیر پر از راهزن و شیاد دستگیر آن ها شد.

این است ماهیت ممیزه ی حوزه های علمیه که با کمال تأسف با فقد حکیمان، عارفان و استادان اخلاق آسیبی جدّی دیده است. دنیازدگی در کنار علم زدگی و مدرک گرایی از آفاتی است که این آسیب را دو چندان و ملموس تر ساخته است. روی آوردِ برخی از ما به سیاست نیز چون از موضع دیانت و بر مبنای اخلاق و فضیلت نبوده ما را از فضاهای معنوی و آرمان های اخلاقی دور ساخته است. چاره چیست؟

اولاً باید بازگشت دوباره ای به میراث اخلاقی و معنوی پیشوایان دینی و اولیای الهی داشته، سیره ی عملی آنان را سرمشق زندگی خود قرار دهیم. غرق شدن در مناقب و مصایب اهل بیت، برخی را از درنگ کردن در سیره ی معنوی و اخلاقی این صاحبان مکارم اخلاق غافل ساخته است. نسل امروز نیز به خاطر کوتاهی های ما حداکثر خود را با مقدسان و مقدساتی روبه رو می بیند که فقط باید به مدح و تقدیس آن ها بپردازد. تو گویی نام ایشان فقط زینت مجالس ماست و مقام ایشان فقط مایه ی فخرفروشی ما بر دیگران. امّا این که آن بزرگواران چگونه سخن می گفتند، چگونه رفتار می کردند، قیام و صیامشان چگونه بود و اساساً رمز و راز محبوبیت و نفوذ کلام و نگاه آنان چه بود و ده ها پرسش دیگر، از سیاهه ی اولویت های ما کنار گذاشته شده اند.

ثانیاً برخلاف همه ی القائاتی که می شود و به رغم همه ی مسؤولیت های رنگارنگی که در پیش پای ما قرار داده می شود، بدانیم که ما نخست نسبت به خویشتن خویش مسؤولیم و مکلّف، که «هرکه بر مسند امامت مردم تکیه می زند باید از خویشتن آغاز کند.» و هرکه جویای خدمت از راه قضاوت است، در آغاز باید میان نفس اماره و نفس لوامه اش به داوری بنشیند و در مقام داوری میان عقل و شهوت خویش، زمام را به قوه ی ناطقه ی خویش بسپرد: و هر که دولتمردی را تکلیف خود می داند، نخست باید از صولت نفس خویش بکاهد و هرکه چون صاحب این قلم از تهذیب و تربیت سخن می گوید نخست باید قلم بطلان بر خودخواهی هایش بکشد و پیش تر باید قدم همت در راه اعتلای خودش بردارد و … باید و باید اولویت هایمان را از نو مورد بازبینی قرار دهیم و فهرست مسأله ها و دغدغه هایمان را یک بار دیگر با گفتار و رفتار اولیای دین بسنجیم و تطبیق دهیم.

 

 

منبع:فرزند پرتال