تاثیر اختلافات و ناملایمات بر کودکان

ازدواج‌هایی که بدترین تاثیر را روی بچه‌ها دارد ازدواج‌هایی هستند که کودک احساس می‌کند بین والدین خود گیر افتاده است و یا زمانی که والدین با خشونت و حتی تنبیه فیزیکی با بچه‌ها برخورد می‌کنند. وقتی والدین درگیر اختلافات بین خود هستند، قادر به دادن انرژی احساسی که بچه‌ها به آن نیاز دارند نبوده و نقش اصلی خود به عنوان پدر یا مادر را فراموش می‌کنند. وارد کردن بچه‌ها به این اختلافات زناشویی هم باعث می‌شود کودک نقش خود به عنوان کسی که باید مورد مراقبت و توجه قرار بگیرد را فراموش کرده و خود را تحت فشار سنگین احساسی و روانی حس کند.

به گزارش کودک پرس ،ناسازگاری و اختلافات بین زن و شوهر که منجر به از بین بردن آرامش و صمیمیت در خانواده و ایجاد خشونت، کینه‌ورزی و بی توجهی به فرزندان خواهد شد، می‌تواند تأثیرات ناسالمی بر ابعاد مختلف رشد و تکامل فرزندان به‌ویژه رشد شخصیتی آنان داشته باشد.

از آن‌جا که هدف از ازدواج، تشکیل خانواده و هدف از ایجاد یک خانواده جدید، رسیدن به آرامش معرفی شده، کانون خانواده باید سرشار از محبت و روابط بین اعضای خانواده‌ نیز بر همین محور استوار باشد. پس هر عاملی که به این هدف لطمه وارد سازد، جزء آسیب‌های خانواده شناخته شده است.

ازدواج‌های بی‌عشق می‌تواند بر رشد کودکانی که به واسطه آن متولد می‌شوند تاثیر بگذارد. با این که همه ازدواج‌هایی که کمبود عشق دارند تاثیر منفی بر بچه‌های این خانواده‌ها نمی‌گذارند اما هرچه تضاد و تعارضات بین مرد و زن در خانواده بیشتر باشد، احتمال این که بچه‌ها بخواهند نقش فرد بزرگسال را بر عهده بگیرند بیشتر بوده و تاثیر منفی که بر آن ها در طولانی مدت گذاشته می‌شود، بالاتر می‌رود.

بچه‌ها از والدین خود یاد می‌گیرند و رفتارهای آن ها را الگوی خود قرار می‌دهند. درک آن ها از رابطه بین زن و مرد و روش حل مشکلات هم در خانواده شکل می‌گیرد. بچه‌ها معمولاً در زندگی خودشان رفتار بین والدین خود را تکرار می‌کنند. والدینی که سعی می‌کنند ازدواج خود را پابرجا نگه دارند هم به صورت غیرمعقول و دمدمی‌ مزاجانه‌ای کودکانشان را تربیت می‌کنند که این پیام‌هایی متفاوت به بچه‌ها می‌فرستد که برای رشد آن ها مضر است.

پرضررترین ازدواج‌های بی‌عشق با میزان اختلاف والدین ارتباط مستقیم دارد. ازدواج‌هایی که بدترین تاثیر را روی بچه‌ها دارد ازدواج‌هایی هستند که کودک احساس می‌کند بین والدین خود گیر افتاده است و یا زمانی که والدین با خشونت و حتی تنبیه فیزیکی با بچه‌ها برخورد می‌کنند. وقتی والدین درگیر اختلافات بین خود هستند، قادر به دادن انرژی احساسی که بچه‌ها به آن نیاز دارند نبوده و نقش اصلی خود به عنوان پدر یا مادر را فراموش می‌کنند. وارد کردن بچه‌ها به این اختلافات زناشویی هم باعث می‌شود کودک نقش خود به عنوان کسی که باید مورد مراقبت و توجه قرار بگیرد را فراموش کرده و خود را تحت فشار سنگین احساسی و روانی حس کند.

والدینی که شاد نیستند بچه‌هایی بزرگ می‌کنند که آن ها هم نمی‌توانند احساس شادی کنند. خیلی مهم است که اختلافات زناشویی مورد بررسی قرار گیرند اما گاهی اوقات طلاق برای سلامت همه اعضای خانواده بسیار بهتر خواهد بود. اما با این حال اگر یک ازدواج بدون عشق باز هم بتواند محیطی حمایت‌کننده و سالم برای بچه‌ها فراهم کند، باز هم می‌تواند بچه‌هایی موفق و سالم وارد جامعه کند.

بهترین حالت برای بچه‌ها این است که اختلافات زناشویی در کمترین میزان ممکن باشد. از این ها گذشته، به هیچ عنوان تصور نکنید که می‌توانید مشکلات ازدواج بدون عشق خودتان را از چشم فزرندان خود پنهان کنید. وقتی بچه‌ها به صورت مرتب در معرض برخی رفتارها قرار گیرند، خیلی راحت متوجه اختلافات و ارتباط بین شما خواهند شد.

ارتباط والدین با هم، گرمی و احترام و عشقی که به این روابط حکم‌فرماست، اصلی‌ترین محور تأمین‌کننده‌ سلامت روانی کودک است. می‌دانیم که عدم تفاهم و دعواهای شبانه‌روزی به چه میزان کودکان را گوشه‌گیر، افسرده، پرخاشگر می‌کند و اعتماد به نفس را از آن ها می‌گیرد و تأثیر این روابط تشنج‌آمیز گاه از طلاق بیشتر است و در عوض، روابط عاشقانه و احترام بین والدین چقدر می‌تواند کودک را مهربان و قدرشناس بار آورد.

 

 

منبع:فرزند پرتال