زنی که در آرزوی بچه داشتن دست به کودک ربایی زد

زن میانسال از نقشه‌ای که کشیده و اتفاقاتی که در زندگی اش رخ داده بود می‌گوید.

به گزارش کودک پرس، زنی تنها در آرزوی بچه داشتن دست به کودک ربایی زد و در ایستگاه زندان شانس آورد.

 ماجرای زندگی زن میانسال و این که چه شد گذر او به دادسرا کشیده شد عجیب است، آن‌قدر عجیب که شاکی پرونده در همان مراحل اولیه رضایت داد و حالا با خوبی و خوشی شاکی و متهم در یک خانه باهم زندگی می‌کنند.

متهم این پرونده زن میانسال و تنهایی بود که فقط برای فرار از تنهایی دست به این کار زد. زن میانسال از نقشه‌ای که کشیده و اتفاقاتی که در زندگی اش رخ داده بود می‌گوید.

 

به چه جرمی بازداشت شدی؟

 

کودک‌ربایی، البته شاکی‌ام رضایت داد و دادگاه هم تشخیص داد کاری که کرده‌ام به جز نیت خیر چیز دیگری به همراه نداشته است، اما با این حال کاری که انجام دادم آن‌قدر اشتباه بود که نمی‌دانم چطوری می‌توانم از دل آنها دربیاورم.

 

ماجرا را توضیح می‌دهی؟

 

زن تنهایی هستم و خدا به من فرزندی نداد. همسرم هم سال‌ها قبل عمرش را به شما داد. تنها ماندم و این که در دوران پیری بخواهم تنها زندگی کنم برایم تابو بود. تا این که چند سال قبل با خانواده‌ای آشنا شدم که نیاز به کار داشتند و من هم نیاز به یک سرایدار. آنها در خانه‌ام مشغول به کار شدند، آنها دو کودک داشتند که کم‌کم جای فرزندان نداشته‌ام را گرفتند.

 

چه شد تصمیم گرفتی آنها را بربایی؟

 

ربودنی در کار نبود، فقط می‌خواستم کاری کنم که خانواده‌شان از لجبازی دست بردارند.

 

لجبازی؟ چه لجبازی؟

 

آنها باهم بحثشان شده بود و تصمیم گرفته بودند از پیش من بروند و به شهرستان خودشان برگردند. اختلاف زوج جوان مرا به دردسر انداخته بود. آنها دلشان می‌خواست نزد من باشند، اما لج و لجباری باعث شده بود پایشان را در یک کفش کنند و بخواهند که بروند. من هم بچه‌هایشان را برداشتم و با خودم به شهر دیگری بردم. قصدم فقط مسافرت بود و می‌خواستم چند روز از من و بچه‌ها دور باشند تا بتوانند درست فکر کنند. خوشبختانه نقشه‌ام گرفت و آنها از تصمیمی که گرفته بودند منصرف شدند.

 

با بچه‌ها چه کردی؟

 

هیچی، بعد از چند روز خوشگذرانی و تفریح به شهرمان برگشتیم. آنها حتی روحشان هم از این ماجرا با خبر نشد. خانواده آنها هم که به نیت خیر من پی برده بودند و از طرفی متوجه لجبازی و اشتباه خود شدند، از شکایتشان صرف نظر کردند. حالا هم به خانه‌ام برگشته‌اند و زندگی خوبی را با هم داریم.

 

پشیمانی؟

 

من آدم با آبرویی هستم و هیچ وقت قصد ربودن بچه‌ها را نداشتم. آنها مثل بچه‌های خودم بودند، اما یک لحظه تصمیم اشتباه باعث شد دست به آن کار بزنم. اشتباه من هم کم از اشتباه آنها نداشت.

 

 

منبع: رکنا