به گزارش کودک پرس، “استفن هیونیس”، خبرنگار خبرگزاری فرانسه در گزارشی میدانی نوشت: شاید فصل بارندگی باشد اما دشت بیآب و علفی که زیر پای من است، سرزمینی پر از گرد و غبار، خشک و قهوهای است که با تارهای عنکبوت به خطوط آهن و پیاده روها متصل شده است.
این سومین بازدید من از این منطقه است و باز هم نمیتوانم آب چندانی در اینجا ببینم. این مسئله احساس ناخوشایند اما آشنایی به من میدهد. تعجب میکنم، مردم چطور میتوانند در این آب و هوای خشن زنده بمانند؟
من به اینجا آمدهام تا از آخرین فاجعهای که در پایتخت ایالت بورنو در نیجریه اتفاق افتاده است، گزارش تهیه کنم. اینجا در سواحل شمالی رودخانه فصلی “نگادا” قرار دارد و به لحاظ تاریخی، یک مرکز بزرگ تجاری، درست در جنوب صحرای بزرگ آفریقا است که قرنهای زیادی با معاملهگران، رهبران مذهبی و سنتی، و سپس از حدود یک قرن پیش، با استعمارگران مبارزه کرده است.
در چند سال اخیر، با تولد بوکوحرام، به بدنامی این منطقه افزوده است. شورشیان این گروه از سال 2009، شمال شرق نیجریه را ویران کرده و از طریق مرزها به کامرون، چاد و نیجر، سرازیر شدند.
خبرگزاری فرانسه، از زمان آغاز شورش در این منطقه، حملات وحشتناک و بیامان به مساجد، کلیساها، فروشگاهها و ایستگاههای اتوبوس، بمبگذاریهای انتحاری و حمله به روستاهای دورافتاده را پوشش داده است. در 18 ماه اخیر، ارتش نیجریه با کمک همسایگانش، قلمروی خود را از شورشیان پس گرفت و موجب تضعیف این گروه افراطی شد.
اما این مسئله بهبودی در وضعیت مردمی که در اینجا زندگی میکنند، ایجاد نکرد. این گزارش، تنها راهی برای به تصویر کشیدن گرسنگی آنها (گاهی اوقات تا حد مرگ) است.
در هفتههای اخیر، یکی دیگر از ابعاد تکان دهنده جنگ، یعنی کمبود شدید مواد غذایی نمایان شده است. این بدان معناست که صدها نفر از مردم این منطقه (به ویژه کودکان) از سوءتغذیه شدید رنج میبرند.
* اردوگاه آوارگان، صدر نشین سوءتغذیه و قحطی
اردوگاههای آوارگان داخلی که بدترین موارد سوءتغذیه در آنجا گزارش شده است، بدون کمک ارتش قابل دسترسی نیستند. بنابراین ما تصمیم گرفتیم به یکی از اردوگاههای اسکان غیررسمی در «مونا»، واقع در حومه «مایدوگوری»، جایی که یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل متحد یک کلینیک تغذیهای راهاندازی کرده است، حرکت کنیم.
پیش از رفتن به جایی مثل «مونا»، من همیشه سعی کردهام که بهترین راه برای به تصویر کشیدن وضعیت موجود به صادقانهترین شیوه ممکن را پیدا کنم؛ درحالیکه لطمهای به انسانیت افراد وارد نشود.
تماشای درد و رنج مردم و اینکه عملا قادر به ایجاد تغییر در شرایط فعلی آنها نیستم، هرگز کار سادهای نبوده است.
نخستین توصیف من از شهر “مونا”، سرزمینی گرد و فرو رفته مملو از گرد و غبار خشک است. اینجا شبیه به یک تکه زمین لمیزرع عاری از هرگونه علف و پوشش گیاهی است. چادرها به صورت گروهی، زیر آفتاب سوزان و بر روی زمین برپا شدهاند.
* 16 هزار نفر در قحطی و گرسنگی
هوا به قدری گرم است که در ابتدا حتی به مردم توجه نمیکنید. به هر طرف که نگاه میکنید، سراب حاصل از گرما را میبینید و مردم در پس زمینه و محیط اطراف به صورت مبهم دیده میشوند.
این اردوگاه در حال حاضر محل اسکان نزدیک به 16 هزار نفر است که هر روز بر این تعداد افزوده میشود. شما عملا میتوانید طعم ناامیدی را در اینجا بچشید. اینجا از غذا و سایه خبری نیست.
مگسها در گرمای خشک در جستجوی اندکی رطوبت هستند و با نشستن بر روی چشمان و دهان زنان و کودکان، آنها را به ستوه آوردهاند. اما این کودکان به قدری ضعیف هستند که توان دور کردن آنها را ندارند.
زنان در مناطق اطراف، برگ درختان بائوباب جمع میکنند تا با آنها سوپ درست کنند. مردان نیز علف و شاخهها را جمعآوری میکنند تا چادرهای موقتی خود را بسازند. زنده ماندن در چنین شرایطی اصلا کار آسانی نیست.
* مردم اینجا برگ درخت میخورند!
حتی چند راس دامی که در اینجا وجود دارد، در شرایط بدی به سر میبرند. آنها اساسا مردهاند و چیزی جز پارهای پوست و تکهای استخوان از آنها باقی نمانده است. این در حالی است که مگسها از جراحات و زخمهای آنها تغذیه میکنند.
تعداد مردان در اینجا کم است. زنان و کودکان با سطل یا هر ظرف دیگری در اطراف دو چاه آب موجود در اردوگاه تجمع کردهاند تا آب آشامیدنی ارزشمند جمعآوری کنند.
بیشتر ساعت روز، خورشید به طور مستقیم از بالا میتابد و تا اواسط روز، احساس میکنید که مغزتان در داخل جمجمه سرخ شده است. نور خورشید را میتوان به “نور سفید هستهای” توصیف کرد.
بیشتر مهاجرانی که در اطراف من هستند، از خشونت شورشیان به اینجا گریختهاند. آنها خانهها، مزارع، جوامع و تمام چیزهایی که یک زندگی را میسازد، رها کرده و بدون هیچ یک از اینها و تنها با لباسهایی که بر تن داشتند، به اینجا آمدهاند.
سوپ برگ درخت، حتی در کنار بستههای غذایی مقوی سازمانهای امداد به این بیچارگان، اصلا جایگزین خوبی برای وعدههای غذایی معمول برنج، مرغ و سبزیجات به شمار نمیرود.
شرایط در کلینیک، به طور قطع کافی نیست. ساختمان این کلینیک به خودی خود، بیقاعده و غیررسمی است و مانند دیگر چادرها از شاخهها و نی ساخته شده و فاقد آب لوله کشی است. در اینجا فقط چند میز و نیمکت وجود دارد و یک پارچه برزنت که کف زمین را پوشانده است.
در خارج از چادر یونیسف، زنان با لباسهای رنگی در کنار کودکان خود (از نوزادان تازه متولد شده تا پسربچهها و دختربچههایی 7 یا 8 ساله) در صفهایی ایستادهاند تا توسط کادر پزشکی مورد ارزیابی قرار گیرند و در صورت لزوم از بستههای تغذیهای مکمل دریافت کنند.
آنچه بیش از هرچیزی در مورد سوء تغذیه شدید، نظر مرا به خود جلب میکند، تغییر شکلهایی است که در نتیجه آن به وجود میآید. در این حالت، سر نسبت به بدن بسیار بزرگتر شده و تغییرات زاویهای در اسکلت بدن نمایان میشود. استخوانها از زیر پوست بیرون میزنند و تقریبا آن را سوراخ میکنند.
یک نوزاد 6ماهه که من از او عکس گرفتم، تقریبا 2 کیلوگرم وزن داشت (که از بسیاری از نوزادان سالم تازه متولد شده، سبکتر است).
یکی دیگر از موارد آزاردهنده، نگاه کردن به چشمان کودکان با سوءتغذیه شدید است (براق و کنجکاو، آمیخته با سردرگمی و اضطراب).
من در ابتدا عصبانی شدم. از خود پرسیدم که مردم جهان چطور اجازه میدهند چنین چیزی اتفاق بیافتد؟ اینها کودکان معصوم و بیگناه هستند.
سپس احساسی مانند گریستن به من دست داد. اما گریه کمکی نمیکرد یا چیزی را تغییر نمیداد. تنها کاری که میتوانم انجام دهم، ثبت این شرایط به صادقانهترین و واقعیترین شکل ممکن است.
* 50 هزار کودک امسال میمیرند!
در حال حاضر بخشی از عزت این مردم به واسطه شرایط سخت و دشوار از آنها گرفته شده است. مردم با مراقب از خود، حتی در محیطهای خشن و خصمانه، احساس غرور میکنند. پیش از این، آنها در مزارع خود کشاورزی میکردند و کودکان خود را تغذیه میکردند. بوکو حرام داراییهای آنها را تصاحب کرد. این مردم اکنون به کمک دیگران محتاج هستند.
هشدار واضح بود: امسال به تنهایی 250 هزار کودک زیر سن 5 سال با خطر ابتلا سوءتغذیه شدید در این کشور مواجه هستند و در صورتی که اقدامی برای بهبود این شرایط صورت نگیرد، احتمال مرگ 50 هزار کودک وجود دارد.
افرادی که عکسها را مشاهده کردهاند، عکسالعملهای متفاوتی داشتند. برخی میگویند، این عکسها به طرز وحشتناکی غمانگیز هستند؛ برخی دیگر سوال میکند که چرا دولت نیجریه کمک نمیکند؛ عدهای از این عکسها جوک میسازند و برخی نیز آنها را تکذیب میکنند.
ابراز همدردی بسیار زیاد است اما واقعیت تلخ همچنان باقی است: کودکان با گرسنگی و مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
اینجا نیجریه، لاگوس و آبوجا نیست که بازرگانان آن را به عنوان کشوری که بزرگترین اقتصاد آفریقا است، به رخ بکشند.
نیجریه شامل «مایدوگوری»، منطقهای جنگ زده است که پس از سالها ناآرامی، وضعیت وخیمی پیدا کرده است. شاید بوکوحرام فعلا بیرون رانده شده باشد اما عواقب ناخوشایند شورش تازه شروع شده است.
این گزارش در مورد تروریستها، قلمرو و یا حتی مذهب نیست، این در مورد زندگی انسانها است.
من به این نتیجه رسیدهام که موضوع بچههای گرسنه، یک کلیشه به نظر میرسد. ما پیش از این نیز در آفریقا شاهد تمام این مسائل بودهایم. اما آنها هنوز هم گرسنه هستند و این کودکان هنوز هم وجود دارند.
در حال حاضر 50 هزار کودک (معادل ظرفیت یک استادیوم متوسط فوتبال) با احتمال مرگ مواجه هستند اما تقریبا همه سکوت کردهاند. فاجعه انسانی دیگری در برابر چشمان ما در حال وقوع است و واکنش مردم دنیا به این موضوع بسیار کند و آهسته است. هشتگها الان کجا هستند؟
منبع: افکار نیوز
ارسال نظر