برخورد خانواده با کودکانی که در بیرون از خانه و توسط افراد غریبه مورد آزار بخصوص آزار جنسی قرار گرفتهاند، باعث ترس کودکان و مخفی نگه داشتن کودکآزاری میشود. بعضی خانوادهها نیز به دلیل مسائل فرهنگی و ترس از آبرو این آزارها را پنهان میکنند و به روانشناس و مشاور مراجعه نمیکنند.
به گزارش کودک پرس ، اگرخوشبینانه به ماجرا نگاه کنیم، متوجه میشویم آزار و قتل اهورا، آخرین کودکآزاری نخواهد بود و همچنان با این دست خبرهای تلخ روبهرو خواهیم شد. کودکآزاری در ایران موضوع جدیدی نیست و طی سالهای اخیر با اطلاع رسانیهای صورت گرفته مواردی فاش و رسانهای شده است. بعد از هر کودکآزاری، بحث حقوق کودک و برخورد با والدین آزارگر مطرح میشود و خیلی زود، تب این موضوع بدون این که به نتیجهای برسد، در جامعه میخوابد.
قبل از بررسی ریشههای کودکآزاری در ایران بهتر است نگاهی به آمار آن بیندازیم. بررسی اعداد نشان دهنده عمق فاجعه است. به گفته رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی سازمان بهزیستی، در سال گذشته86 درصد کودکآزاریها توسط والدین صورت گرفتهاست. در مراکز مداخله در بحران، 1642مورد کودکآزاری یعنی 60 درصد آن توسط پدر اتفاق افتاده است. حسین اسدبیگی میگوید: از این آمار، 739 مورد یعنی 26 درصد توسط مادر، هشت مورد توسط خواهر و 20مورد توسط برادر صورت گرفته است. براساس گفتههای رئیس مرکز فوریتهای اجتماعی سازمان بهزیستی، تنها 1/5 درصد کودکآزاریها توسط غریبهها صورت گرفته است.
در حالی که لایحه حمایت از کودکان میتواند نقش مهمی در کاهش کودکآزاریها داشته باشد، این لایحه بی سرانجام مانده و کارشناسان اجتماعی بخصوص فعالان حقوق کودک در انتظار تصویب آن هستند.
رئیس اورژانس اجتماعی کشور درباره لایحه حمایت از کودکان میگوید: تصویب این لایحه نقش مهمی در حمایت از کودکان ایفا میکند. در این لایحه سوءرفتار، بهرهکشی، فحشا، معامله و خرید و فروش کودک مدنظر قرار گرفته است. همچنین اگر کودک مورد تحقیر قرار بگیرد، ترسانده شود یا در وضعیتی قرار بگیرد که از لحاظ روانی مورد آزار قرار بگیرد، مصداق کودکآزاری در نظر گرفته شده است.در این لایحه به غفلت والدین نیز اشاره شده است که شامل مراقبت نکردن والدین و سهل انگاری آنها نسبت به کودک میشود.
برخورد خانواده با کودکانی که در بیرون از خانه و توسط افراد غریبه مورد آزار بخصوص آزار جنسی قرار گرفتهاند، باعث ترس کودکان و مخفی نگه داشتن کودکآزاری میشود. بعضی خانوادهها نیز به دلیل مسائل فرهنگی و ترس از آبرو این آزارها را پنهان میکنند و به روانشناس و مشاور مراجعه نمیکنند. در اینجا با کودکانی روبه رو هستیم که قربانیان ساکتاند و خانواده آنها شاهدان خاموش. تمام این مسائل باعث تداوم چرخه خشونت علیه کودکان میشود.
کودک آزاری ناشی از اختلال شخصیتی است
علی نجفی توانا، جرمشناس درباره دلایل کودکآزاری در ایران میگوید: بــرای بررسی ریشـــــههـــای کودکآزاری باید زندگی گذشته کودکآزاران بررسی شود. تجربههای گذشته ثابت کرده است، اغلب کودکآزاران در کودکی خودشان قربانی خشونت بودهاند. این افراد برای عقدههای دوران کودکی در سنهای بالا دست به خشونت میزنند. در کنار این، مواردی چون فقر، اعتیاد و طلاق، توانایی والدین را در تربیت فرزندان به حداقل میرساند. بر همین اساس در بسیاری کشورهای پیشرفته در چنین مواردی که سلامت کودک از لحاظ روانی و جسمی به خطر میافتد، حق ولایت و حضانت از والدین سلب و به مراکز عمومی و خصوصی تحت نظر دولت داده میشود. هنوز در برخی خانوادهها تنبیه بدنی، بهترین شیوه تربیتی است که در این زمینه باید از سوی نهادهای مسئول و رسانهها در جامعه فرهنگسازی شود. در ایران با قوانین کاملا بهروز و کارآمدی در مبارزه با این جرایم روبهرو نیستیم اما به شرط ارتقای سطح فرهنگی خانوادهها با اجرای کامل و صحیح این قوانین هم میتوان از کودکآزاری جلوگیری کرد.
این استاد دانشگاه معتقد است؛ کودکآزاری اعم از این که از سوی والدین باشد یا افراد غریبه،اغلب ناشی از اختلال شخصیتی است، اختلالی که خود ناشی از قربانی شدن شخص در دوران کودکی است. قوانین اکثر کشورها در مورد این گونه جرایم، روش سخت و محکم و شدید است. البته مجازات راهحل مبارزه با این نوع رفتارها نیست. ما باید والدین را از طریق کودکستانها، دبستانها و دبیرستانها آموزش و انجمن والدین تشکیل دهیم و شهرداریها و رسانهها باید به والدین بیاموزند که چگونه پیشگیری کنند .
وی خاطرنشان میکند: کودکان برای تامین حقوق فطری و طبیعی خود نیازمند تربیت، تغذیه و آموزش هستند. براساس استانداردهای بینالمللی هرگونه افراط و تفریط یا تعرض و نقصان که سلامت جسمی و روانی کودک را به خطر بیندازد، از سوی مجریان قانون قابل تعقیب و پیگیری است.
نجفی توانا تاکید میکند: یکی از مشکلات موجود در کودکآزاری ضعف اطلاعرسانی است. به خاطر این که اغلب کودکآزاریها توسط والدین انجام میشود، موضوع مخفی میماند و گزارش نمیشود. بهتر است در دادسرا با حضور افراد متخصص دفاتری تشکیل شود تا با جلب مشارکت مردمی هرگونه کودکآزاری به این دفاتر اعلام شود و با دخالت مددکاران و دستور قضایی حضانت کودکان از والدین آزارگر سلب شود.
کودکان را با حقوقشان آشنا کنیم
دکتر سیدحسن حسینی
استاد دانشگاه تهران
آسیبشناس وجامعهشناس
بیشتر خشونتهایی که کودکان قربانی آن هستند، در کانون خانواده رخ میدهد. مثل تنبیههایی که روی کودکان انجام میدهیم. متاسفانه ما کودک را با بایدها و نبایدها آشنا میکنیم و اگر اشتباه خود را تکرار کرد، او را تنبیه میکنیم. این الگوی تربیتی در هر طبقه اجتماعی و خانوادگی فرق میکند. خشونت در مورد مرد جوانی که در شهر رشت، فرزند بیگناه همسرش را کشته بود، قابل مشاهده است. در جوامع مختلف، شاهد این خشونتها هستیم. گاهی ناپدری یا نامادری نسبت به کودکانی که متعلق به همسران جدیدشان از ازدواج قبلیشان بوده، اعمال خشونت یا آزار و اذیت میکنند، چرا که این کودکان برای نامادری و ناپدری، فردی سربار محسوب میشوند و کاسه صبر ناپدری یا نامادری لبریز میشود و خیلی زود دست به خشونت میزنند. در کشورهای توسعهیافته قوانینی را برای زنان و مردانی گذاشتهاند که قصد ازدواج دوم را دارند. مددکاران اجتماعی وارد عمل میشوند و وضعیت زندگی کودکان و زندگی جدید را در ازدواج دوم پدر یا مادرش بررسی میکنند که اگر زندگی جدید برای او مناسب نباشد و پدر و مادر جدید صلاحیت لازم برای نگهداری و مراقبت از کودک را نداشته باشند، کودک را از آنها جدا میکنند و تحویل یکی از بستگانی میدهند که صلاحیت رسیدگی به او را داشته باشند. در کشور ما چنین قوانینی وجود ندارد و بیشتر شاهد کودکآزاری هستیم. گاهی هم پدر و مادر، گاهی ناپدری و نامادری این رفتار خشونتآمیز را دارند. قطعا اعتیاد و فقر یکی از موارد مهم برای بروز خشونت و کودکآزاری است. در کشور ما تعداد معتادان بالاست و بیشتر آنها متاهل و دارای فرزند هستند. در این خانوادهها شاهد خشونتهایی هستیم که به روشهای مختلف اعمال میشود. یک پدر معتاد به جای این که پول خود را صرف هزینههای فرزند کند، خرج اعتیاد میکند که این امر میتواند اعمال گونهای خشونت در حق کودکان شود که نمیتوانند به آنچه میخواهند دست پیدا کنند و آرزوهایشان از دست میرود .
نهادهای مدنی، کمیته امداد وسازمان بهزیستی نیاز است توجه بیشتری به اینگونه خانواده و فرزندان داشته باشند. در جامعه ما خشونت نسبت به کودکان پنهان است، زیرا توجه به حقوق کودک و نیازهای او نمیکنیم. وقتی دانشآموزی در فرانسه کلاس اول میرود، در مدرسه دفترچه تکلیفی به او داده میشود. در اولین صفحه چند شماره مربوط به مددکاران اجتماعی و انجمنهای حمایت از کودکان ثبت و از آنها خواسته میشود، اگر مورد خشونت خانوادگی یا هر خشونتی قرار گرفتند، قبل از آمدن به مدرسه با این شمارهها تماس بگیرند تا موضوع خشونت را پیگیری کنند. همین نظارت سازمانهای حمایتی باعث میشود، خشونت بروز نکند و نیز باعث میشود در مدارس اینگونه کشورها شاهد خشونت کلامی و فیزیکی نباشیم. در مدارس کشورمان گاه شاهد خشونت نسبت به کودکان هستیم. حتی خشونت فیزیکی در مدارس میبینیم. زمانی که نسبت به کودکان خشونت افزایش یابد، در جامعه فراگیر میشود و حتی افراد جامعه حساسیت شان نسبت به این خشونت کم میشود .
مادران، اغلب این خشونتهای خانوادگی را پنهان میکنند. گاهی مادران از ترس این که خودشان مورد خشونت قرار نگیرند، خشونت نسبت به بچههایشان را پنهان میکنند. بیشتر این امر در طبقه پایین جامعه دیده میشود و چون هیچ پناهی ندارند، مجبور هستند خشونتها را پنهان کنند. گاهی شوهران آنها در حق کودکان خشونت اعمال میکنند، گاهی نیز این خشونتها را مادران انجام میدهند چون از سوی شوهر مورد خشونت قرارگرفتهاند.
باید کودکان را با حقوقشان آشنا کنیم و نهادهای نظارتی را افزایش دهیم تا شاهد کاهش کودکآزاری در جامعه باشیم.
تکرار خشونت کودکی در بزرگسالی
فاطمه قاسمزاده
روانشناس کودک
کودکآزاری عملی عامدانه از سوی فرد بزرگسال است و میزان خشونت آن میتواند کودک را مورد آسیبهای جسمی و روحی قرار دهد و در مواردی به مرگ کودک منجر شود. عوامل متعددی در کودکآزاری دخیل است و برخی از آنها ریشه در گذشته فرد آزارگر دارد. طبق چرخه کودکآزاری، اگر فردی در کودکی مورد آزار جنسی قرار گیرد و اثرات مخرب آن درمان نشده باشد، احتمال این که در بزرگسالی برای رهایی از فشار ناشی از این آسیب، کودکی را مورد آزار قرار دهد، افزایش پیدا میکند. عمق هیچ آسیبی درخصوص کودکان بیشتر از آزار جنسی نیست. نمونههای مشهور این چرخه معیوب نیز بیجه است؛ مردی که 22 کودک را مورد آزار جنسی قرار داد و کشت.
مورد مهم بعدی به گسستگی خانواده و استحکام نداشتن پایههای آن برمیگردد. وقتی ازدواجی بر پایههای درست و شناخت دوطرفه شکل نگرفته باشد، احتمال اعمال خشونت علیه کودکان در چارچوب آن بالا میرود. تغییرات ناگهانی در خانواده، درگیریها و اختلافات مداوم میان والدین، تنشهای روزانه و مواردی از این دست از دلایل آزار کودکان در خانواده است. در نقطه مقابل هرچه ساختار خانواده قویتر باشد، کودکان با آرامش بیشتری نگهداری میشوند و تربیت آنها در اولویت قرار میگیرد.
نمیتوان گفت، همه طلاقها به کودکآزاری و خشونتهای مشابه منجر میشود، اما این پدیده تاثیرات مشخصی دارد. براساس آمارها، بیشترین درصد جدایی در همان سال اول ازدواج اتفاق میافتد. این یعنی ازدواجها، اصولی شکل نگرفته و بر پایه درستی بنا نشده است. افراد بیش از آن که به فکر شناخت از هم باشند، به مسائل ظاهری مانند مهریه توجه میکنند. مثلا از دختری که دو سال با پسری نامزد بود، پرسیدم آیا میتوانی سه مورد از خصوصیات ناپسند نامزدت را نام ببری؟ هیچ جوابی نداشت. حتی در مورد خصوصیات خوب نیز پاسخ مناسبی نداشت. متاسفانه افراد قبل از ازدواج به مشاور مراجعه نمیکنند و پیش از آن نیز در مدارس آموزش مناسبی نمیبینند.
وقوع کودکآزاری توسط ناپدری نشان میدهد مادر، شناخت درستی از همسرش نداشته و در مراقبت از کودک غفلت کرده است. در تمام کودکآزاریها هم غفلت دیده میشود. یعنی والدین کاری را که باید انجام دهند، انجام نمیدهند و همین مساله کودک را در معرض آزار قرار میدهد.
عامل دیگر در کودکآزاری، اعتیاد فرد آزارگر است. بسیاری از این افراد به مواد مخدر معتاد هستند و شاید در لحظه ارتکاب جرم، متوجه اعمال خود نبودهاند. نمونههای آن در افرادی که به روانگردانها مانند شیشه اعتیاد دارند، بیشتر دیده میشود. مساله دیگر، فقر است. فشاری که فقر به سرپرست خانواده میآورد، معمولا به شکل ضرب و شتم و آزار جسمی کودکان نمایان میشود و کمتر به آزار جنسی میرسد. نمونه اش کودکان کار هستند. آنها اگر نتوانند در پایان روز، درآمد موردتوجه سرپرستشان را جور کنند، مورد تنبیه بدنی قرار میگیرند.
فقر فرهنگی و آموزشی هم عامل تاثیر گذار دیگری در کودکآزاری است. چندی پیش، خانوادهای برای مشاوره به من مراجعه کردند. آنها کودکشان را به دلیل شب ادراری مورد ضرب و شتم قرار داده و حتی در مواردی روی بدنش داغ گذاشته بودند. در حالی که این مساله در اختیار کودک نیست و به مسائل مختلف ارثی و جسمی برمیگردد.
الگوهای خشنی که طی سالهای اخیر در جامعه ما شکل گرفته نیز مورد مهم دیگر است. سطح خشونت در جامعه ما بالاست و این را میتوان در نزاعهای روزانه دید. این خشونت رفته رفته عادی میشود و الگویی میسازد که والدین در خانواده و معلمان در مدارس از آن پیروی کنند. بعضا تصور میشود به نمایش گذاشتن برخی خشونتها مانند اعدام در ملأعام میتواند باعث عبرت افراد شود در حالی که تاکنون هیچ گزارشی درباره مثبت بودن این اقدام به دست نیامده است. کودکان اولین افرادی هستند که از این الگوهای خشونت آمیز، تبعیت میکنند. راههای پیشگیری از کودکآزاری نیز در مبارزه با همین موارد نهفته است. باید در عمل به نهاد خانواده توجه کرد. در بیشتر کشورهای اروپایی، موضوعات مرتبط با انتخاب همسر، فرزندآوری و نگهداری از آنها در دوره دبیرستان به نوجوانان آموزش داده میشود در حالی که این مساله در سیستم آموزشی ما وجود ندارد. نقش آموزش و پرو رش باید پررنگتر باشد. از طرفی بهبود شرایط اقتصادی نیز باید در دستور کار قرار گیرد.
منبع:جام جم
ارسال نظر