در روزهای اولیه تولد، لالاییهای مادرانه در قالب شعرهای فولکلور، اولین جملات آهنگینی است که در گوش کودکان زمزمه میشود. همچنین همزمان با دوران خردسالی، پدران و مادران، باهدف آموزش غیرمستقیم کودکان داستانهایی با زبان کودکانه برای آنها روایت میکنند.
به گزارش کودک پرس ،شاید به همین دلیل است که برخی از نظریهپردازان، ادبیات کودک را جزو مهمترین شاخههای ادبیات قلمداد میکنند و معتقدند آنچه در قالب کتاب کودک روانه بازار میشود، دارای اهمیت فراوانی است. اگر به متون ادبی گذشته برگردیم شاهنامه فردوسی را میتوان از جمله منابع ارزشمند آموزشی به شمار آورد که ظرفیتهای فراوانی در زمینه آموزش کودکان دارد و میتوان با تحلیل و بررسی صحیح، از این ظرفیتها برای آموزش کودکان امروز نیز بهره برد.
در همین زمینه و همچنین درباره تاریخچه ادبیات کودک با مصطفی رحماندوست، شاعر، نویسنده و مترجم جریانساز ادبیات کودک و نوجوان در گفت و گویی اظهار کرد.
در ابتدای این گفتوگو، مصطفی رحماندوست درباره تاریخچه پیدایش ادبیات کودک میگوید: نمیتوان برای پیدایش ادبیات شفاهی کودکان، تاریخ دقیقی را اعلام کرد. از زمانی که کودکان در جهان هستی بودهاند، ادبیات کودک هم وجود داشته است؛ چون همیشه کودک، مخاطب مادر و پدری بوده که آنها سعی کردهاند با او به زبان کودکانه صحبت کنند؛ اما درمورد ادبیات کودک مکتوب، دو اعتقاد وجود دارد؛ اولین نظریه ادبیات مکتوب کودکان را بر اساس روانشناسی مدرن طبقهبندی میکند و کتابهای آموزشی امروز را در طبقه «خواندنیهای کودکانه» میداند نه ادبیات کودک، اما نظریه دوم میگوید در هر قرنی افرادی حضور داشتهاند که در حوزه ادبیات مکتوب کودکان قلمزدهاند؛ پس مانند ادبیات شفاهی کودکان، نمیتوان برای ادبیات مکتوب کودک، تاریخی اعلام کرد که بنده کتابی در همین موضوع نوشتهام و این نظریه را قبول دارم.
پدر ادبیات کودک؛ فردوسی یا هانس کریستین اندرسن؟
در ادامه گفتوگو، این شاعر، نویسنده و مترجم ادبیات کودکان میافزاید: برای اولینبار در طول مصاحبههایی که انجام دادهام، این نکته را در مصاحبه با شما میگویم؛ امروزه در جهان، هانس کریستین اندرسن را پدر ادبیات کودکان مینامند. ویژگی این نویسنده بزرگ که باعث شده این نام را برای او برگزینند، این است که ادبیات فولکلور اروپا را جمعآوری کرده و با خیال آمیخته، سپس شخصیتهایی را خلق کرده و قصه جدیدی برای کودکان ساخته است که این کار قابلتوجه و بزرگی است و به همین دلیل، اندرسن بر گردن ادبیات کودک امروز حق زیادی دارد؛ البته باید به این نکته توجه داشت که همین کار را ابوالقاسم فردوسی، سالها قبل از اندرسن در شاهنامه انجام داده و شخصیتهایی به نام رستم، گرشاسب و اسفندیار را خلق کرده و از این افسانهها خط داستانی ساخته است. اگر ما بخواهیم روی این نظریه پافشاری کنیم، باید بگوییم کشور ما و ادبیات فارسی قبل از اندرسن شروعکننده ادبیات کودک بوده است؛ ولی نکته مهم و قابلتوجه این است که افرادی قبل و بعد از فردوسی هم این اقدامات را انجام دادهاند اما فردوسی پیش از اندرسن این کار را به نحو شایسته انجام داده است.
شاهنامه و تحول در ادبیات کودک
وی در تشریح جایگاه ادبیات کودک در شاهنامه و شخصیتهای کودک شاهنامه اظهار میکند: بنده بارها شاهنامه را خوانده و بررسیهایی روی آن داشتهام. یکی از نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که کتاب شاهنامه میتواند اتفاقات بزرگی را در ادبیات کودکان رقم بزند. پس بنیادهایی که درزمینه فردوسی و شاهنامه فعالیت میکنند، باید به این موضوع بهصورت تخصصیتر ورود کنند.
آسیب های آموزش نقالی برای کودکان
این شاعر و نویسنده جریانساز ادبیات کودک در ادامه از گسترش هنر نقالی در بین کودکان، بهعنوان یک آسیب یاد میکند و میگوید: بنده با آموزش نقالی برای کودکان مخالفم، چون کودکان در نقالی شعرهایی با کلمات و روایتهای سنگین را میخوانند که حتی معنی آن را نمیدانند و مجبورند حتی در تلفظ کلمات ادای بزرگترها را درآورند، صدایشان را تغییر دهند و از دنیای کودکانه خودشان دور شوند که این خودش آسیبهایی به همراه دارد.
ارسال نظر