منصوره رضایی در نشست نقد و بررسی کتاب «ایستگاه گورخوان»، تصویرسازی داستانهای این مجموعه را درباره موضوعاتی مانند خشونت علیه زنان، همسرآزاری و کودکهمسری، موفق دانست.
به گزارش کودک پرس ، نقد و بررسی مجموعه داستان «ایستگاه گورخوان» اثر سعیده شفیعی با حضور منصوره رضایی داستاننویس و منتقد ادبی و جمعی از علاقهمندان به ادبیات داستانی در حوزه هنری قم برگزار شد.
سعیده شفیعی در ابتدا درباره انتشار مجموعه داستان خود گفت: برای انتشار کتابم تردید داشتم، زمانی که آن را به آقای غفارزادگان سپردم، پیشنهاد دادند کار را ویرایش کنم، بعد از ویرایش تصمیم گرفتم کتاب را منتشر کنم.
وی ادامه داد: گرایشم بیشتر به ادبیات و رمان دفاع مقدس است از این رو موضوع پایاننامهای که روی آن کار میکنم، ادبیات داستانی و رمان دفاع مقدس است، اما موضوع اغلب داستانهای این مجموعه اجتماعی است.
شفیعی در پاسخ به این سوال که چرا به سراغ نوشتن رمان نرفتید؟، پاسخ داد: شکل رمان و داستان کوتاه کاملا متفاوت است. خودم به داستان کوتاه علاقه بیشتری دارم و حتی برای خواندن ترجیح من داستان کوتاه است.
این نویسنده تصریح کرد: امروزه خوانندگان کمتر حوصله خواندن داستانهای بلند را دارند و داستان کوتاه با توجه به اقتضائات زمانه ی ما بیشتر مورد اقبال قرار میگیرد.
در ادامه این نشست منصوره رضایی مدرس داستاننویسی و منتقد ادبی در ارزیابی مجموعه داستان «ایستگاه گورخوان» گفت: تنوع مضمون یکی از شاخصههای این اثر است که بیشتر حالت رئال و واقعی دارد. در این کتاب کمحجم مضامین متنوعی کار شده است که اغلب اجتماعی و برای مخاطب ملموس اند، اما نویسنده موضوعات مختلفی را در داستانها گنجانده است و حوزههای مختلفی را تجربه کرده است.
این منتقد ادبی ادامه داد: مضامین و موضوعات اجتماعی که ما خیلی کم میبینیم یا به آنها توجه نمیکنیم، در این داستانها با تصاویری عمیق و آشنا مخاطب نسبت به آنها آگاهی پیدا میکند.
رضایی تصویر سازی در این مجموعه را خوب ارزیابی کرد و گفت: تصاویر این مجموعه داستان همچون یک آینه پیش روی مخاطب گذاشته شده است و مخاطب را هوشیار میکند. موضوعاتی مانند خشونت علیه زنان، همسرآزاری و کودک همسری. درواقع رگههای نقد اجتماعی داستانهای این کتاب پررنگ است و مخاطب را به فکر فرو میبرد.
این داستان نویس به مساله کودک همسری اشاره کرد و یادآور شد: مساله کودک همسری که این روزها خیلی به آن پرداخته میشود، از جمله مواردی است که در داستانهای این مجموعه به عمق آن پی میبریم و تلخی آن را حس میکنیم.
منصوری تنوع ژانر، سبک و گونه را از دیگر خصوصیتهای این کتاب معرفی کرد و افزود: رئالیسم، ناتورالیسم و سوررئالیسم از پررنگ ترین سبکهایی است که در این مجموعه دیده میشود. در داستانهای مجموعه، این سه سبک در هم تنیده شده است.
این مدرس داستاننویسی در رابطه با روایتهای این مجموعه بیان کرد: روایتهای این کتاب واقعگرا هستند در عین حال عنصر فرا واقعگرایی که باعث مرموز شدن مثلا داستان «ایستگاه گورخوان» شده است در اثر دیده میشود. این دو عامل آنقدر در هم تنیدهاند که قابل تشخیص نیست و مشخص نمیشود مخاطب با واقعیت مواجه است یا غیرواقعت.
منصوری اضافه کرد: همچنین توصیفات طبیعت در این مجموعه، قابل لمس و تصوراند. اکثر داستانها با توصیف شروع میشوند. همچنین در متن شاهد اصطلاحات جدید و جذاب هستیم که خاص این کتاب است.
وی تنوع اقلیم را در این مجموعه از دیگر مزایای آن برشمرد و گفت: علیرغم پرداختن به اقلیمهای مختلف میبینیم لهجهها و لحنها خیلی خوب از کار درنیامده است و همین امر به این موضوع ضربه زده است.
منصوری تصریح کرد: نوشتن یک عذاب است. وقتی نویسنده یک سوژه را در ذهن میپروراند دوست دارد آن را از ذهن جدا کند و داستان را بنویسد و به آرامش برسد. بعضی از داستانها احساس میشود شبیه طرح هستند و نویسنده برای چاپ آنها عجله داشته است. اگر زمان بیشتری برای این نوع داستانها صرف میشد، حتما شاهد یک اثر کاملتر بودیم.
وی از شکل نگرفتن لحن در داستانها انتقاد کرد و یادآور شد: دیالوگها کم هستند، شخصیتها کمحرفاند و گفتوگویی بین آدمهای داستان شکل نمیگیرد. در صورتی که یکی از بهترین راههای شخصیتپردازی در داستان استفاده از دیالوگ است. لذا میبینیم صدای راوی غالب است.
منصوری تاکید کرد: کمحرفی شخصیتها باعث شده لحنها هم کمتر ساخته شوند. لحنها همه شبیه هماند. کودک و بزرگسال و زن و مرد در این مجموعه مثل هم صحبت میکنند در حالی که دنیای واژگانی و لحن این افراد با هم فرق میکند.
مهمان نشست «عصرانه داستان»، آغازهای جذاب و پایانهای تاثیرگذار را از نقاط قوت این کتاب را دانست و گفت: پایانبندی از این جهت مهم است که کمک میکند داستان در خاطر خواننده بماند. در اغلب داستانها شاهد پایانهای غیر قابل پیشبینی و ضربه زننده هستیم، بنابراین پایان داستانها تاثیرگذار بود. اما نکتهای که مغفول مانده، این است که پایانها شبیه معما هستند و گاهی مخاطب را گیج میکنند. وقتی به ریشه گیج شده مخاطب فکر کردم، احساس کردم این گیجی نشات گرفته از این است که نویسنده میخواهد تجارب مختلف را در چند صفحه بگنجاند از این رو تعلیقات مکرر، شکستهای زمانی پیدرپی در داستانهایی با حجم پایین این مشکل را ایجاد میکند.
وی در پایان به عنوان بندی داستانها نیز اشاره کرد و گفت: عنوان بندی داستانها از نکات موفق مجموعه بود. اما در چند مورد این موضوع رعایت نشده بود و نویسنده میتوانست انتخاب بهتری انجام دهد که هم جذابتر باشند و هم تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. به عنوان نمونه اسم «ایستگاه گورخوان» یک عنوان کنجکاو برانگیز است اما اسم «عروسی زهرا» درگیرکننده نیست.
منبع: ایبنا
ارسال نظر