190448
۰۵ دی ۱۳۹۷
در گفت‌وگویی با نویسنده و کارشناس کودک و نوجوان؛

بررسی چگونگی بیان دفاع مقدس و شهادت در آثار کودک و نوجوان

هادی خورشاهیان نویسنده و کارشناس کودک و نوجوان در گفت‌وگویی به بررسی موضوع شهادت و دفاع مقدس در آثار کودکان و نوجوانان پرداخته است.

به گزارش کودک پرس ، مقوله «دفاع مقدس» به علت فراگیری و اهمیت فرهنگی، سال‌هاست مورد بحث و گفت‌وگوی صاحب‌نظران، کارشناسان فرهنگی، هنرمندان و نویسندگان بوده و همچنان این گفت‌وگوها ادامه دارد. البته سالانه صدها اثری هنری در قالب‌های مختلف و در رشته‌های متعدد هنری دراین باره تولید می‌شود.

«کودک و نوجوان و دفاع مقدس» بحث همچنان مغفول مانده این عرصه به شمار می‌رود که با وجود تولید آثاری در این زمینه اما همچنان به دلیل ضعف در شناخت مخاطب تولیدات درخور توجهی بروز و ظهور نداشته است.

انتخاب کتاب سال دفاع مقدس فرصتی را فراهم آورد تا پیرامون بخش کودک و نوجوان این جایزه با «هادی خورشاهیان» نویسنده کودک و نوجوان و کارشناس این عرصه گفت‌وگویی انجام دهیم که آن را در ادامه می‌خوانید:

 

واقعا نویسندگان ما چقدر تلاش کرده‌اند شرایط و موقعیت سنی کودک و نوجوان را در نظر بگیرند و سپس دست به خلق اثر برنند؟

خورشاهیان: قبل از ورود کودک به مدرسه، پدر و مادر باید بالای سر بچه‌ها باشند تا چیزهای مختلفی را به آن‌ها آموزش دهند چراکه اصول اولیه تربیتی در خانه اتفاق می‌افتد. بچه‌های امروز برخلاف بچگی دوران ما که فقط در خانه بودند و معمولاً پدر و مادر خانه‌داری داشتند که خیلی با بیرون ارتباط نداشتند، در مهدکودک با خیلی چیزها آشنا می‌شوند.

یعنی بچه من که 2 ساله است و به مهد می‌رود از همین الان یک‌سری چیزها را یادگرفته اما مسئله این است که باید در خانه‌ها روی پدر و مادرها بیشتر کار کنیم. ما به اندازه کافی روی پدر و مادرها کار نکرده‌ایم. مسائل اقتصادی هم خیلی چیزها را تحت الشعاع قرار داده است. یعنی مردم را گرفتار کرده و ذهن مردم به جهات مختلف رفته است. الان قاعدتاً اولین چیزی که از سبد خرید مردم حذف می‌شود، کالاهای فرهنگی است.

یعنی اینکه بچه‌ی من بدون کتاب می‌تواند زنده باشد، اما بدون عروسک نه! چون دلش می‌خواهد عروسک داشته باشد چراکه کتاب را دست بچه‌ی همسایه نمی‌بیند اما حتما عروسک را دست بچه همسایه خواهد دید. وقتی بچه را پارک می‌بریم در آن فضا کتابی در دست دوستانش نمی‌بیند ولی دوچرخه و اسکوتر می‌بیند. قاعدتاً پدر و مادرها ترجیح می‌دهند اول بچه چیزهایی داشته باشد که هم‌سن و سال‌های او دارند تا برای او عقده نشود و بعداً کالاهای فرهنگی اولویت داده می‌شود.

اگر می‌خواهیم در تولید آثار ادبی و هنری دفاع مقدس برای کودک به سطح خوبی برسیم باید خانواده‌ها از نظرهایی تامین باشند. اینکه در فلسطین یک‌ و نیم میلیون نفر در شرایط سختی زندگی می‌کنند درحالی که معنویت زندگیشان بالاست، قبول است. منکر اینکه در دوران جنگ هشت ساله در خوزستان، کردستان و آذربایجان مردم در معنویت بیشتری بودند نمی‌شویم اما باید به طور عمومی در نظر بگیریم که مردم باید یک حداقل‌هایی را داشته باشند تا بتوانیم کار فرهنگی انجام دهیم.

 

پس از کار فرهنگی کلان، باید انتظار خوانده شدن کتاب کودک و نوجوان دفاع مقدس را داشت

ما باید در مجموع کار فرهنگی کلان برای 80 میلیون ایرانی انجام دهیم. وقتی این نگاه کلان وجود داشت حالا به بخش کودک بپردازیم؛ یعنی روی خانواده‌ها کار کنیم. فرض را بر این می‌گیریم که بچه‌ها شبکه پویا را نگاه می‌کنند و در کنار آن شبکه دیگری را می‌بینند. پس ما باید چیزی را که تولید کرده‌ایم به بهترین شکل نشان دهیم. اگر مخاطب را بدون شعارزدگی جذب کنیم و در مهدکودک آموزش دهیم و خانواده‌ها به آن‌ها اهمیت دهند، در مجموع آثار ادبی و فیلم‌های دفاع مقدس در ادامه این روند دیده خواهند شد.

به‌یاد داشته باشیم که ما وسط معرکه جنگ نیستیم. شاید پدر و مادرها بخاطر درک تحریم‌ها و مسائل خاورمیانه و … خود را وسط جنگ ببینند اما بچه 2 ساله چنین حسی ندارد و وسط جنگ نیست. او نه وسط بمب‌باران و نه وسط عملیات تروریستی است پس باید مفاهیم را با فاصله‌ به او منتقل کنیم.

نمی‌توانیم مستقیم از آمریکا و صهیونیست برای کودک بگوییم بلکه باید با ذکر مثال بگوییم «خانه‌ای برای یک پرنده بوده که پرنده مهاجمی خانه او را گرفته است» ولی متاسفانه ما خیلی از چنین شیوه‌هایی استفاده نمی‌کنیم و گروه سنی مخاطب را در نظر نمی‌گیریم و فکر می‌کنیم که اگر خودمان صهیونیست را متوجه می‌شویم حتما بچه دوساله هم متوجه می‌شود.

بخاطر همین می‌گوییم اسرائیلی‌ها خانه فلسطینی‌ها را گرفتند؛ درحالی که بچه، اسرائیلی و فلسطینی را نمی‌شناسد. ولی اگر بگوییم کبوتر سفید و خوشگلی بود و با جوجه‌هایش زندگی می‌کرد و به‌یک‌باره عقابی خانه را از او گرفت، بچه عقاب و خطرناک بودن آن و مظلومیت کبوتر را می‌فهمد. ما در کارهای دفاع مقدس خیلی مستقیم‌گویی می‌کنیم.

 

جایگاه روانشاسی کودک اینجاست؟

خورشاهیان: دقیقا؛ ما نویسنده‌ها روانشاسی و جامعه‌شناسی کودک را نمی‌شناسیم. این عدم شناخت به دلیل سطح کم مطالعه نویسندگان است. مطالعه ما بیشتر در حوزه ادبیات است. یعنی دنبال این هستیم چه کتاب شعر و داستانی چاپ شده است. کتاب‌های تئوری را دنبال می‌کنیم و می‌خوانیم؛ این خیلی خوب است اما کتاب روانشاسی نمی‌خوانیم تا متوجه شویم بچه‌های امروز با بچه‌های جنگ خیلی فرق کرده‌اند. 15 سالگی بچه‌های متولد 1397 با 15 سالگی من در سال 1367 خیلی فرق دارد.

خیلی چیزها را این نسل دیده‌ که ما در آن ایام ندیدیم و ما نیز چیزهایی دیدیم که این‌ها ندیده‌اند. ما باید متوجه باشیم که این بچه‌ها در چه جغرافیایی زندگی می‌کنند. بعضی وقت‌ها باید با معیار با آن‌ها حرف زد و لازم نیست حتما بگوییم «صهیونیست و فلسطین» بلکه به عنوان معیار بگوییم که ظلم کردن و کشتن دیگران بد است.

اگر این‌ مفاهیم را به وسیله ابزارهایی که خودشان می‌شناسند به بچه‌ها آموزش دهیم موفق می‌شویم. ابزار مورد دسترسی بچه‌های ما موشک و تفنگ نیست پس باید از ابزار ملموس استفاده کرد. یک عده ممکن است بگویند بچه‌ها را دست کم نگیرید چون آن‌ها می‌فهمند. بله، ولی آن چیزی که می‌فهمند کلیشه‌ای فهمیده می‌شود.

وقتی به یک بچه «عدالت» را می‌گوییم او تنها یک کلمه را یاد خواهد گرفت. اگر بتوانیم مفهومی همین کلمات را یاد دهیم خیلی خوب خواهد شد.

 

نویسنده چقدر در مسائل رفتاری، بینشی و ذهنی کودکان کار کرده؟

هرچه در این زمینه داریم تجربی است. یعنی من 2 فرزند خودم را مشاهده کرده‌ام و براساس همان‌ها یک چیزی نوشته‌ام. دوستانِ من بچه‌هایشان را دیده‌اند یا در مدارس بچه‌ها را دیده‌اند و بر همان اساس چیزهایی نوشته‌اند. ولی ما به طور علمی چیزی از بچه‌ها نمی‌دانیم.

یعنی اینکه پسر پنج ساله من در جنت‌آباد تهران با یک پسر پنج ساله در جوادیه و زنبیل‌آباد قم یا در هرمزگان فرق دارد. من نهایتاً با توجه به شناختی که از پسرم دارم بتوانم یک چیزی برای او بنویسم. من چه می‌دانم یک نوجوان دیگر در روستای هاشم‌آباد سبزوار چگونه است البته باید یک کلیاتی را بدانم. ممکن است برخی بگویند چون خورشاهیان خودش نمی‌خواند پس فکر می‌کند دیگران نیز نمی‌خوانند؛ نه آقا قبول، خیلی‌ها می‌خوانند. ولی کتاب‌هایی را که من در حوزه دفاع مقدس می‌بینم نشان می‌دهد که دوستانی که در این حوزه کار کرده‌اند، نه از دفاع مقدس چیز زیادی می‌دانند، نه از مخاطب.

از دفاع مقدس فقط پلاک، استخوان، نارنجک و تانک را یاد گرفته‌ایم و در همه آثارمان از این المان‌ها استفاده می‌کنیم، که اگر این‌ها را حذف کنیم داستان هیچ چیزی از دفاع مقدس ندارد. یعنی اگر این کتاب در هرجای دنیا چاپ شود کسی نمی‌فهمد این جنگ کجای دنیا بوده است چون این اتفاقات در هر جنگی می‌تواند باشد. این کتاب‌ها نشانی از دفاع مقدس ندارند بلکه همه نشان‌ها نشان‌دهنده یک جنگ هستند. وقتی تمام مفاهیم شعرهایمان به آرپی‌جی اشاره می‌کند معنایی از دفاع نمی‌رساند و جنگ را نشان می‌دهد. ما خیلی به این چیزها دقت نکرده‌ایم.

 

اخیراً یک رمان درباره جنگ خواندم. نویسنده با ذهنیت امروز درباره جنگ داستان نوشته است. این داستان واقعاً با ذهنیت امروز است چراکه آن زمان چنین فضایی نبوده است. نویسنده امروز چون چیز شفافی از دوران انقلاب نمی‌داند همه اتفاقات را براساس تخیل می‌نویسد. اگر اطلاعاتی هم دارد از وقایع است و هیچ چیزی از اعلامیه‌های امام خمینی (ره) نمی‌داند.

برخی حوصله تحقیق هم ندارند و معمولاً در رمان‌های نوجوانی که درباره جنگ نوشته می‌شود چند نوجوان که روی دیوار شعار می‌نویسند را روایت می‌کنند که یک پاسبان در محله دارند. این المان‌ها در تمام داستان‌ها مشخص و مشترک است. کسی داستان‌ متفاوتی نمی‌نویسد، درباره جنگ هم روال چنین است.

معتقدم درباره جنگ اگر بخواهیم مخاطب را درنظر بگیریم باید از زبان تمثیل استفاده کنیم. همین پرنده‌ها را در نظر بگیریم و ببینیم نگاه آن‌ها به جنگ چگونه است. تا بتوانیم در ذهن بچه از این زاویه نگاه کنیم. برای نوشتن داستان جنگ برای نوجوان دست‌مان خیلی بازتر است ولی باید در نهایت خواسته باشیم ایده‌ای را به ذهن آن‌ها برسانیم، نه صرفاً یک گزارش ارائه کنیم که آن‌ها آمدند حمله کردند و ما دفاع کردیم و بعد از هشت سال قطعنامه 598 پذیرفته شد و تمام.

چون وقتی ما درباره جنگ می‌نویسیم نمی‌خواهیم چیزی را توجیه کنیم. ما می‌نویسیم که آن دوران را توصیف کنیم تا بچه‌های ما بدانند در آن ایام در چه شرایطی بوده‌ایم. بدانند که ما در دهه 60 چه شرایطی داشته‌ایم و امروز که بحث مدافعان حرم پیش می‌آید به چه دلیل ما مبارزه می‌کنیم و از ایران به سوریه و عراق می‌رویم و مبارزه می‌کنیم. چون اگر ما صرفاً برای بچه‌ها توصیف کنیم که در جنگ از خاکمان دفاع کرده‌ایم، به ما می‌گویند الان که دیگر خاک ما نیست. پس چرا به سوریه و عراق می‌رویم؟! این سوالات بچه‌های ما خواهد بود پس باید در داستان به آن پاسخ دهیم.

 

آیا مسئله شهادت را می‌توان برای کودک و نوجوان مطرح کرد؟ به چه شکلی؟

در گفتن مسئله شهادت به کودک و نوجوان تردیدی نداریم. مثلاً در خانه ما فرزندم از سه سالگی مسئله شهادت را می‌دانست. اما وقتی می‌خواهیم بگوییم کسی در جبهه تیر به گلویش خورد و خونریزی کرد و از خونریزی زیاد شهید شد مسئله کمی سخت می‌شود. اما نویسندگان غربی این کار را هم کرده‌اند.

آن‌ها درباره مسئله‌ای مثل «مرگ» داستان نوشته‌اند. در داستانشان مرگ را برای کودک تعریف و توصیف کرده‌اند که مرگ چه پدیده‌ای است و با آمدن آن چه اتفاقی رخ می‌دهد. ما هم می‌توانیم مسئله شهادت را بیان کنیم اما باید براساس روانشاسی کودک دقت کنیم که از چه سنی باید چه چیزی را بگوییم.

ما برای بچه‌های کوچک داستان عاشورا را می‌نویسیم، آیا برای بچه سه ساله می‌توان این داستان را نوشت یا نه؟ اینکه وقتی کبوتر و قناری بچه‌ای می‌میرد به راحتی نمی‌توان آن را توضیح داد اما چگونه یک ماجرا را از 1400 سال قبل به بچه سه ساله توضیح دهیم؟ این همان چیزهایی است که اگر تمثیلی باشد، می‌شود.

مثلا مسئله فلسطین و صهیونیسم را تمثیلی می‌گوییم. کبوتر نماد فلسطین است و عقاب نماد اسرائیل، که عقاب حمله کرده تا جوجه‌های کبوتر را بخورد اما مادر کبوترها در دفاع از بچه‌هایش کشته شده است. این مسئله را به زبان داستان می‌شود به بچه‌ها گفت چون بچه‌ها با چنین مقوله‌هایی غریبه نیستند اما وقتی به بچه پنج ساله بگوییم آن‌ها با تنفگ آمدند و ما هم رفتیم دفاع کردیم؛ مخاطب با داستان ارتباط برقرار نمی‌کند.

 

آیا نیاز به گفتن چنین مقوله‌هایی برای کودک وجود دارد؟

بچه‌های ما از چهار، پنج سالگی طرفدار تیم فوتبال‌اند. اگر مفهوم طرفداری را می‌فهمد پس به احتمال قوی بتواند مفهوم دفاع را هم درک کند. البته بستگی به نوع گفتن ما هم دارد.

زمانی که 2 تیم فوتبال بازی می‌کنند وقتی من می‌گویم چه خوب شد گل زده شده و بازیکن خطا نکرد. اگر جنگ را هم همین طوری به او توضیح دهم احتمال قوی بتواند ارتباط برقرار کند چون‌که بچه ظلم را می‌فهمد. پسر پنج ساله من خوراکی دختر 2 ساله‌ام را به زور برمی‌دارد. به او می‌گویم تو به خواهرت ظلم می‌کنی چون خوراکی او بود. پس او مفهوم ظلم و کار خوب و بد را می‌داند. پس احتمالاً گفتن چنین مفاهیمی نیز شدنی است اما باید خیلی دقت به خرج داد.

 

چه مسائلی از جنگ و دفاع مقدس را می‌توان به کودک و نوجوان گفت؟

به نظرم همه مسائل جنگ را می‌توان گفت مثلاً با این فرض که بگوییم «الان ما در خانه خودمان نشسته‌ایم که عده‌ای می‌خواهند با زور وارد خانه ما شوند، ما نباید اجازه بدهیم وارد شوند» او این را متوجه می‌شود که این خانه و ماشین متعلق به ماست و اگر کسی بخواهد آن‌ها را از ما بگیرد، باید مقاومت کنیم.

بچه به نظرم خوب این مفاهیم را متوجه می‌شود البته کمی ریزه کاری وجود دارد لذا با توجه به قدرت نویسندگان و شعرا باید قدری از شعارزدگی دور شویم و برای بچه‌های کوچک از تمثیل استفاده کنیم. اینکه بگوییم دشمن آمد و خرمشهر را گرفت برای بچه قابل فهم نیست پس باید مقداری ریزه‌کاری‌ها و دقت را در کار در نظر گرفت.

 

 

به اشتراک بگذارید :

ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظر:
نام:
ایمیل:

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.