خشونت علیه کودکان، دو شکل عمده فیزیکی و عاطفی و بر خلاف باور رایج، بین همه طبقات اجتماعی شیوع دارد. برخی حتی رفتارهای خشونتبار را جزئی از اصول تربیتی والدین تلقی میکنند؛ والدینی که تشویق و تنبیه درست را نمیشناسند یا دچار وسواس «کمالگرایی»اند.
به گزارش کودک پرس ، هر از چندگاهی اخباری چون «تعرض به دانشآموزان در مدرسهای در اصفهان»، «پدری که زانوی دخترش را با دریل سوراخ کرد»، «مرگ دختر سه ساله بر اثر شکنجه» و … به گوش می رسد و فضای عمومی را تحت تاثیر قرار میدهد.
همگی متاثر و متاسف میشویم، درباره کودکآزاری می نویسیم یا میخوانیم و اندکی بعد مساله را فراموش میکنیم. گویی برای پرداختن به کودک آزاری باید با شدیدترین و خشنترین صورت آن مواجه شویم. در حالی که کودک آزاری همچون شبحی نامرئی است که کل شهر و روستاهای ما را پوشانده است.
برخی می گویند تنها ضرب و شتم شدید و بی هدف کودک، کودک آزاری تلقی میشود و بقیه اشکال خشونت معمولاً مورد پذیرش است. از این منظر، اگر والدین به دلیل نمرات پایین درسی یا رفتار نامناسب، کودک خود را تنبیه بدنی کنند، این موضوع در زمره اصول تربیتی می گنجد و خشونت فیزیکی محسوب نمی شود.
بدتر اینکه خشونت کلامی و عاطفی کمتر مورد توجه قرار می گیرد و نسبت به آن حساسیت کمتری وجود دارد. در حالی که تعریف خشونت بسیار گسترده است. خشونت شامل هر رفتار و گفتاری میشود که موجب آزار کودک شود، برای او ایجاد ناامنی کند و تاثیرات طولانی مدتی بر زندگی او داشتهباشد. با چنین تعریفی درصد قابل توجهی از کودکان در معرض خشونتند.
معاون آموزشی یکی از مدارس دخترانه متوسطه منطقه 6 تهران در همین خصوص میگوید «من فکر نمیکردم خشونت فیزیکی بین خانوادههای طبقه متوسط این قدر رایج باشد. بارها شاهد کبودی در بدن دانشآموزان بودم که پس از گفت وگو مشخص شده ضرب و شتم از جانب والدین انجام شدهاست. سال گذشته مادر یکی از دانشآموزان لاله گوش او را پاره کردهبود، دانشآموز با سه بخیه روی گوشش به مدرسه آمد.»
بسیاری گمان میکنند خشونت فیزیکی علیه کودکان بیشتر متعلق به طبقات پایین جامعهاست. در حالی که گزارشهایی از این دست شیوع آن بین سایر طبقات را نیز نشان میدهد، که بسیار تکاندهنده است.
همچنین گاه شاهد خشونت عاطفی و کلامی گسترده از سوی والدین هستیم. تهدید، تحقیر، سرزنش کردن، ایجاد عذاب وجدان، بیان خواستههای غیرمنطقی و مانند آن مصداق های این نوع خشونتند.
معلم یکی از مدارس منطقه 3 تهران در این خصوص میگوید «برخی از دانشآموزان برای نمراتشان استرس بیش از حد دارند، به طوری که منجر به بیمارهای جسمی مانند ریزش مو یا دلدرد میشود. ریشه بسیاری از این استرسها فشار بیش از حد خانواده است. دانشآموزی داشتم که در مقطع راهنمایی با نمرات خوب مثل 19 و 18 دچار حملههای عصبی میشد و ساعتها گریه میکرد. بعد از گفتگو مشخص شد که پدر و مادرش از هم طلاق گرفتهاند، مادر خانواده با مشکلات زیادی مواجه است، کار میکند و زحمت میکشد ولی مدام به دخترش میگوید من همه این زحمتها را متحمل میشوم تا تو از رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شوی … این بار بسیار سنگینی برای یک کودک است. این دختر نسبت به وضعیت مادر خود عذاب وجدان داشت و فکر میکرد اگر نتواند از پزشکی دانشگاه تهران قبول شود، زحمات مادرش را به باد داده است. متاسفانه ما نتوانستیم دیدگاه او را تغییر دهیم.»
مواردی مانند این بسیار زیاد است. پدر و مادرهایی که گمان میکنند خیر و صلاح کودکشان را میخواهند و در این مسیر از هیچ کوششی دریغ نمیکنند ولو به قیمت خشونت علیه خود کودک.
مشاور تحصیلی یکی از مدارس ابتدایی شهر تهران ریشه این رفتار والدین را ناآگاهی از شیوههای درست تشویق و تنبیه و همچنین وسواس کمالگرایی میداند. این روانشناس معتقد است اولیا از شیوههای تشویق و تنبیه درست اطلاع کافی ندارند و نسبت به مساله نگاه سنتی دارند. نمیدانند چه چیزی تنبیه است و چه طور باید اعمال شود. «به عنوان مثال موارد زیادی داریم که پدر و مادر به عنوان تنبیه دو روز با بچه دبستانی حرف نمیزنند. این محرومیت از ارتباط عاطفی با والدین تنبیه بسیار خشنی است و تاثیرات منفی آن عمیق و پایدار است. تنبیه دیگری که رایج است استفاده از جملاتی مانند ‘دیگه دوستت ندارم’ و ‘دیگه بچه خوبی نیستی’ و مانند است. این هم به نوعی خشونت روانی است که تاثیر بیشتری از خشونت فیزیکی دارد.»
مساله دیگر وسواس کمالگرایی است. «والیدن دوست دارند بچه هاشان بهترین باشند و در هیچ زمینهای خطا و اشتباهی نداشته باشند.
والدین این گونه فضای ناامنی برای بچه ها به وجود می آوردند و این ناامنی تاثیرات منفی و صدمه های طولانی مدت بر اعتماد به نفس و عزت تفس کودک دارد.» چرا که به دلیل اشتباهات کوچک به سرزنش کودک میپردازند.
منبع: ایرنا
ارسال نظر