مشکل آموزش و پرورش ریشهایتر از سمپاد و پیک نوروزی است، باید نوع تفکر را به آموزش و پرورش به عنوان عرصهای برای رشد ابعاد مختلف شخصیت فرزندان این مرز و بوم تغییر دهیم، باید بدانیم کودک و نوجوان ما صرفاً با خواندن کتاب دین و زندگی و امتحان دادن اجباری آن دیندار نمیشود.
به گزارش کودک پرس ، با اندکی پیگیری اخبار،گپ و گفت با دوستان و اطرافیان و البته مشاهده عینی وضعیت چند دانشآموز که در حال حاضر در سیستم آموزش و پرورش به سبک نوین درس میخوانند،کار سختی نیست که به معایب و مضرات حاصل از سیستم موجود پی ببریم.
یک روز خبر میرسد که قرار است مدارس سمپاد یا همان مدارس مخصوص تیزهوشها بدون آزمون ورودی شود، مدارسی که تا دیروز عده زیادی از خانوادهها برای ورود فرزندشان به آن جان میدادند (البته که خانواده و به تبع آن فرزند! چون قاعدتاً دانشآموز ابتدایی که تحت انواع فشار از جانب خانواده و گاهاً مدرسه است نمیداند سمپاد چیست؟!) و اندک زمانی بعد خبر میرسد به کل قرار است این مدارس حذف شود.
یک روز در اخبار وزیر آموزش و پرورش را میبینیم که با ذوق خاصی اعلام میکند، قرار است از امسال عید دانشآموزان چیزی به نام «پیک نوروزی» نداشته باشند تا استرسی بابت آن به آنها وارد نشود و به جای پیک مرسوم باید یادداشتهای روزانه یا همان خاطرات ایام تعطیل یا چیزی مشابه به عنوان تکلیف داشته باشند.
چند سالی است مدارس ما در دوره ابتدایی دانشآموزان را با روش «توصیفی» بار میآورند! به این نحو که نمره و عددی در کار نبوده و چگونگی وضعیت دانشآموز صرفاً با عباراتی از قبیل بسیار خوب، خوب و… بیان میشود، این روش باعث میشود که تفاوتهای اندک و بعضاً بیش از اندک موجود بین دانشآموزان دیده نشود و کسی که به عنوان مثال در حد نمره 20 است با کسی که در حد 19 است، هر دو را بسیار خوب بدانیم! اما همین دانشآموزان به محض ورود به پایه متوسطه اول باید طبق سیستم نمرهای و عددی پیش روند، این یعنی وارد شدن یک شوک و تغییر عظیم به محض ورود به یک پایه جدید، مدلی که حتی تفاوتهای 25 صدم نمرهای را به رخ میکشد!
فارغ از اینکه کدام یک از این دو مدل کارآمدتر است، لازم است ابتدا یک حالت مشخص و جامع را برای کل حدود 12 سال آموزشی طراحی کرد تا دانشآموز از ابتدای ورود تا زمان فارغالتحصیلی طبق آن پیش برود و با چنین تفاوتهای ناگهانی رو به رو نشود.
از تلهای به نام کنکور که سبب هزینههای عظیم، کلاسهای چندین میلیونی در آموزشگاههای آزاد،کتابهای تست و کمک آموزشی مختلف و… میشود هیچ نباید گفت که گاهاً استعداد با استعدادترین دانشآموزان را به علت نداشتن توان مالی تباه میکند و جای لایق و نالایق را عوض!
از زنگ دینی که برای خود فاجعهای است، زمانی که دانشآموز یک سؤال و دغدغه بنیادین عقیدتی خود را با شور و کنجکاوی بسیار مطرح میکند و معلم به حق یا ناحق،کمبود وقت و نرسیدن به بودجهبندی کتاب درسی را در صورت پاسخ به سؤال وی، بهانه میکند و حیاتیترین و سرنوشتسازترین سؤالات دانشآموزان در عمدهترین عرصه علمآموزی و جایگاه پرورش یافتن پاسخ داده نمیشود،حال این سؤالات چه زمانی،کجا و چگونه باید پاسخ داده شود، الله اعلم!
مدل تدوین کتب درسی که دانشآموزان را مجبور میکند مطلبی را به صورت مکرر از ابتدایی تا فارغالتحصیلی بارها و بارها بخوانند و البته اکثراً هیچ مبحثی را هم کامل و عمیق ندانند، برای خود مسألهای است مفصل!
مشکلات سیستم آموزش و پرورش ما بسیار زیاد است، البته که سیستم دارای مزایایی نیز هست که از نمونههای بارز آن میتوان به مقاوم و سخت جان کردن افراد اشاره کرد!
وزیر آموزش و پرورش، تدوینکنندگان کتب درسی، دبیران و معلمان و تک تک دلسوزان آینده جامعه، پایه و اساس مشکلات را بشناسید؛ فارغ از خوب یا بد بودن هر یک از اقدامات صورتگرفته، باید بدانیم سیستم معیوب است تا زمانی که در کنار آموختن ریاضی و فیزیک و ادبیات، نتوانیم معنویت و سازش با همنوع و انسانیت را بیاموزیم و فرد را موجودی توانمند برای همه عرصهها و ابعاد زندگی بار بیاوریم.
وقتی حساسترین لحظات عمر یک فرد که قابلیت تأثیرپذیری بالایی نیز دارد و هنوز شخصیت شاکلهیافتهای پیدا نکرده، در دستان ماست و به تصمیمات ما گره خورده است.
اما پیشرفت یا عقبگرد و سعادت یا شقاوت هر جامعه با چگونگی آموزش و پرورش آن ارتباط مستقیم دارد و شاهدی بر این صحبت این است که وقتی رابطه مستقیم افزایش سطح سواد به معنای آموزش و افزایش نرخ طلاق در جامعهمان را مشاهده کنیم، میتوان به راحتی به این حقیقت پی برد که آموزش صرف نمیتواند چارهساز مشکلات باشد، بلکه خود در بسیاری از مواقع عامل ایجاد مشکل است!
مشکل ریشهایتر از سمپاد و پیک نوروزی است، باید نوع تفکر را به آموزش و پرورش به عنوان عرصهای برای رشد ابعاد مختلف شخصیت فرزندان این مرز و بوم تغییر دهیم، باید بدانیم کودک و نوجوان ما صرفاً با خواندن کتاب دین و زندگی و امتحان دادن اجباری آن دیندار نمیشود!
باید درختی از نو کاشت با ساختاری که هر قسمت آن بتواند خلأ سایر قسمتها را پر کند و تکامل بخشد، مدلی که بتواند فکر کردن، عمیق بودن، سبک زندگی متناسب با فرهنگ، حل مشکلات و چالشهای موجود، قدرت سازگاری با همنوع، عشق به طبیعت و مخلوقات، نگاه متعالی به دین، روش تولید علم بومی و به کارگیری هوش اجتماعی را به افراد جامعه بیاموزد؛ سیستمی که «پرورش» در آن تنها یک واژه نباشد، بلکه در بستر واقعیت بتواند رشد و شکوفایی حقیقی را برای افراد جامعه به ارمغان آورد.
نوشین ایزدی/ فعال دانشجویی
منبع: فارس
ارسال نظر