اگر همیشه همه خواستههای کودک و نوجوان، بدون کوچکترین مانعی برآورده شود، آن گاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایط دشوار انجام نمیدهد، چون پیدایش نیازها و خواستههای تازه محرکی برای حرکت رو به جلو است و نتیجه این رفتار والدین این است که او خودخواه بار میآید.
به گزارش کودک پرس ،انسان هنگامی از غذا لذت می برد که واقعا به آن نیاز داشته باشد و اگر چنین احتیاجی نباشد لذتی هم وجود نخواهد داشت. برای فردی که از تشنگی میمیرد، یک لیوان آب از طلا هم با ارزش تر است. اگر به فرزندمان اجازه ندهیم هرگز چیزی از ما بخواهد، او با گرفتن آن شیء هیچگاه خوشحال نشده و لذتی هم نمی برد. اگر قبل از این که بتواند راه برود برایش سه چرخه بخریم و همچنین این که بتواند سوار آن شود یک دوچرخه برایش تهیه کنیم و قبل از فراگرفتن فن رانندگی برایش ماشین بخریم و قبل از این که قدر و ارزش پول را بداند یک انگشتر الماس به او بدهیم، او این هدایا را با اندک لذتی قبول می کند و با تصاحب آن ها کمتر قدردانی می نماید.
این چنین بچه ایی هرگز شانس آن را نخواهد داشت تا آرزوی چیزی را کرده و شب ها خواب آن را ببیند و در هنگام روز نقشه بدست آوردن آن را بکشد. بنابراین اجازه دهید فرزندتان طعم این محرومیت موقت را بچشد، زیرا هم یک تجربه است و هم هزینه کمتری برایتان دارد. وقتی پدر یا مادر برای تایید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (وعده داده نشده اش) اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست.
روحیه قدرشناسی و سپاسگزاری از آن کسی است که با محرومیت آشنا باشد. در کودکی که استحقاق بدست آوردن برخی چیزها را ندارد اما چون می داند بلافاصله با مطرح کردن نیازش بدون زحمت به آن دست می یابد، آن صفت سپاسگزاری و قدر دانی که هر کودکی به هنگام برآورده شدن نیازش باید داشته باشد را نخواهد داشت. در واقع پدر و مادر با مهیا کردن و در اختیار گذاشتن همه آن چیزی را که کودک می خواهد، او را فریب داده اند.
معمولا آن قدر که از والدین سختگیر و تنبیه بدنی میشنویم و از آن انتقاد میکنیم، از پدرها و مادرهای منعطف در برابر خواستههای فرزندان نمی گوییم در حالی که این دو شیوه رفتار با کودکان، دو روی سکه واحدی هستند که هر یک پیامدهای خاص خود را دارند. اگر والدین سختگیر که در برابر رفتار خطای فرزندان دست به تنبیه و عتاب و خطاب میزنند، کودک را گوشه گیر و ترسو بار میآورند، از آن طرف والدین بله قربانگو و منعطف منجر به بروز رفتارهای زیاده خواهانه در کودکان خواهند شد؛ کودکانی که هیچگاه از والدین «نه» نشنیدهاند و در برابر شنیدن سخن مخالف خود بسیار شکنندهاند. درخواست فرزندان بر اساس میل و نیاز آن هاست اما در برخی مواقع برآورده کردن این میل و نیاز، ممکن است به مصلحت نباشد.
اگر همیشه همه خواستههای کودک و نوجوان، بدون کوچکترین مانعی برآورده شود، آن گاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایط دشوار انجام نمیدهد، چون پیدایش نیازها و خواستههای تازه محرکی برای حرکت رو به جلو است و نتیجه این رفتار والدین این است که او خودخواه بار میآید. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده می کنیم، باید آن ها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پلههای بالاتری دست پیدا کنند.
برای این کار لازم است اولا خواستههای معقول ارضا شود؛ چرا که محرومیت و ناکامی در دستیابی به خواستهها، شخص را در آینده از لحاظ شخصیتی و زندگی فردی با مشکل مواجه میکند. دوم اینکه پاسخگویی به این خواستهها باید نسبی باشد. پاسخ دادن نسبی به خواستهها روحیه صبر و افزایش تحمل را برای کودک به دنبال دارد و مهارتهای تلاش برای بهدست آوردن بیشتر را در او تقویت میکند.
اگر همیشه همه خواستههای ما بدون کوچکترین مانعی برآورده شود، آنگاه از وضعیت موجود احساس رضایت کرده و هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمیدهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. این همان چیزی است که روانشناسان به آن «ناکامی بهینه» میگویند. در برخی موارد واقعا صلاح نیست به نیازهای فرزندانمان پاسخ دهیم.
منبع:فرزند پرتال
ارسال نظر