موقعیت فعلی شما : خانه/تربیت معنوی/مقالات
128568
۳۰ آذر ۱۳۹۶

پرورش عقل و فکر کودکان

«تعليم» عبارت است از ياد دادن. از نظر تعليم، متعلم فقط فراگيرنده است و مغز او به منزله‏ انباری است كه يک سلسله معلومات در آن ريخته می ‏شود. ولی در آموزش، كافی نيست كه هدف اين باشد. امروز هم اين را نقص می‏ شمارند كه هدف‏ آموزگار فقط اين باشد كه يك سلسله معلومات، اطلاعات و فرمول در مغز متعلم بريزد، آنجا انبار بكند و ذهن او بشود مثل حوضی كه مقداری آب در آن جمع شده است.

به گزارش کودک پرس ،تعليم و تربيت، بحث‏ ساختن افراد انسان ها است. يک مكتب كه دارای هدف های مشخص است و مقررات همه جانبه ‏ای دارد و به اصطلاح سيستم حقوقی و سيستم اقتصادی و سيستم سياسی دارد، نمی‏تواند يک سيستم خاص آموزشی نداشته باشد. يعنی‏ مكتبی كه می‏ خواهد در مردم طرح های خاص اخلاقی، اقتصادی و سياسی را پياده‏ كند بالاخره اين ها را برای انسان ها می ‏خواهد، اعم از اينكه هدف، فرد باشد يا جامعه، كه اين خود مسأله ‏ای است، كه در همين جا بايد بحث بشود .

اگر هدف، جامعه باشد، بالاخره اين افراد هستند كه به وسيله آن ها بايد اين طرح ها پياده شود. افراد بايد آموزش ببينند و طوری پرورش پيدا كنند كه همين طرحها را در اجتماع پياده كنند و اگر هدف فرد باشد نيز [بديهی است كه آموزش و پرورش افراد ضروری است]. در اسلام، هم اصالت فرد محفوظ است و هم اصالت اجتماع، يعنی فرد خودش خالی از اصالت نيست. پس بالاخره طرحی و برنامه‏ ای برای‏ ساختن فرد وجود دارد، اعم از اينكه فرد را بايد ساخت برای طرح هايی كه‏ برای اجتماع و جامعه است – و اين طرح و برنامه را به عنوان مقدمه ساختن‏ اجتماع در نظر بگيريم – يا فرد را بايد ساخت از اين نظر كه هدف، ساختن‏ افراد است، و يا از يک نظر جمعی فرد بايد ساخته بشود، هم از آن جهت‏ كه بايد مقدمه ‏ای و ابزاری برای ساختن اجتماع باشد و هم از نظر اينكه‏ خودش هدف است.

اينجاست كه ما بايد با اصول تعليم و تربيت اسلامی آشنا بشويم. اولا آيا اسلام برای مسأله تعليم به عنوان آموزش دادن و آگاهی دادن اهميتی‏ قائل است يا نه ؟ و به عبارت ديگر آيا اسلام عنايتی به پرورش عقل و فكر انسان دارد يا چنين عنايتی ندارد؟ اين همان مسأله علم است كه از قديم‏ ميان علما مطرح بوده ، هم اصل مطلب كه اسلام دينی است كه به علم دعوت‏
كرده است، و هم خصوصيات آن كه آن علمی كه اسلام به آن دعوت كرده است‏ چه علمی است؟ كه افرادی نظير غزالی، فيض و ديگران در اين زمينه بحث‏ كرده‏ اند و از نظر تربيت و پرورش هم كه مقررات اخلاقی اسلام، همه، مقررات پرورشی انسان ها است كه انسانی كه اسلام می‏خواهد پرورش بدهد، انسان نمونه اسلام چگونه انسانی است و مدل آن انسان چگونه مدلی است. مسائل ديگری هم در اينجا هست كه مربوط به كيفيت اجرای مطلب است‏، يعنی هدف ها مشخص، ولی برای تربيت انسان از چه متود و روشی بايد استفاده كرد ؟ يعنی تا چه اندازه ملاحظات روانی در تعليمات اسلامی منظور شده است؟ مثلا در تعليم و تربيت كودک چه دستورهايی رسيده و در آن‏ دستورها چقدر واقع بينی و ملاحظات روانی رعايت گرديده، و درگذشته، تعليم و تربيت های قديمی ما چقدر منطبق با تعليمات اسلامی بوده و چقدر نبوده، و تعليم و تربيت های امروز ما چقدر منطبق است؟

مسأله اول، همان مسأله پرورش عقل و فكر است. در اينجا ما دو مسأله داريم، يكی مسأله پرورش عقل، و ديگر مسأله علم .
مسأله علم همان آموزش دادن است . «تعليم» عبارت است از ياد دادن. از نظر تعليم، متعلم فقط فراگيرنده است و مغز او به منزله‏ انباری است كه يک سلسله معلومات در آن ريخته می ‏شود. ولی در آموزش، كافی نيست كه هدف اين باشد. امروز هم اين را نقص می‏ شمارند كه هدف‏ آموزگار فقط اين باشد كه يك سلسله معلومات، اطلاعات و فرمول در مغز متعلم بريزد، آنجا انبار بكند و ذهن او بشود مثل حوضی كه مقداری آب در آن جمع شده است.

هدف معلم بايد بالاتر باشد و آن اينست كه نيروی فكری‏ متعلم را پرورش و استقلال بدهد و قوه ابتكار او را زنده كند، يعنی كار
معلم در واقع آتشگيره دادن است. فرق است ميان تنوری كه شما بخواهيد آتش از بيرون بياوريد و در آن بريزيد تا اين تنور را داغ كنيد، و تنوری‏ كه در آن، هيزم و چوب جمع است، شما آتشگيره از خارج می ‏آوريد، آنقدر زير اين چوب ها و هيزم ها آتش می‏دهيد تا خود اين ها كم كم مشتعل بشود و تنور با هيزم خودش مشتعل گردد. چنين به نظر می‏رسد كه آنجا كه راجع به‏
عقل و تعقل – در مقابل علم و تعلم – بحث می شود نظر به همان حالت رشد عقلانی و استقلال فكری است كه انسان قوه استنباط داشته باشد.

اميرالمؤمنين (ع) در نهج‏ البلاغه می‏ فرمايند: «العلم علمان» و در يک نقل ديگر: «العقل عقلان»، (علم‏ مطبوع و علم مسموع يا عقل مطبوع و عقل مسموع) «و لا ينفع المسموع‏ اذا لم يكن المطبوع ». (حكمت. 331) علم دو علم است، يكی علم شنيده شده، يعنی‏ فرا گرفته شده از خارج، و ديگر علم مطبوع. علم مطبوع يعنی آن علمی كه از طبيعت و سرشت انسان سرچشمه می‏ گيرد، علمی كه انسان از ديگری ياد نگرفته و معلوم است كه همان قوه ابتكار شخص‏ است. بعد می‏فرمايد: و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فايده ندارد و واقعا هم همين جور است.

اين را در تجربه ‏ها درك كرده‏ ايد: افرادی هستند كه اصلا علم مطبوع ندارند. منشأ آن هم اغلب سوء تعليم و سوء تربيت است‏، نه اينكه استعدادش را نداشته ‏اند. تربيت و تعليم جوری نبوده كه آن‏ نيروی مطبوع او را به حركت درآورد و پرورش بدهد.

 

 

 

منبع:فرزند پرتال

به اشتراک بگذارید :

ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظر:
نام:
ایمیل:

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.