نمایش رادیویی «پنجره» کاری از هنرمندان رادیو نمایش است. داستان دو خانواده و یک پنجره که در آن هر بار پسر بچه ی یکی از این دو خانواده به نام میثم، شیشه ی منزل همسایه را می شکند. پسری که در نمایش می شنویم مادرش را ذله کرده است، دائما در کوچه هاست و فوتبال بازی می کند. مادر میثم به منزل همسایه می آید و می گوید که این بارمی خواهد توپ پسرش را پاره کند.
داستان در ارتباط با پسری به نام میثم است. پسری بازیگوش که تحرک بیش از حد او برای دیگران آزار دهنده شده است. احتمالاً تا به حال چیزی شبیه به این موضوع را تجربه کرده اید. کودک بازیگوشی که شیطنت می کند، اغلب غیر قابل کنترل با رفتارهایی که ممکن است اطرافیان خود را آزار دهد. دلیل آن این است که مفهوم گذشت زمان برای خردسالان با بزرگسالان کاملاً متفاوت است . آنها درک دقیقی از ساعت ندارند بنابراین بدون توجه به زمان مشغول انجام کار خود می شوند. گویی زمان از حرکت خود باز ایستاده است.
بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید
– سلام!
. سلام علیکم!
– بفرمایید تو خواهش می کنم.
. خیلی ممنونم، روم سیاه، شرمنده بخدا، ایشالا داغش به دلم بمونه.
– وا خدا نکنه آخه واسه چی؟
. همش تو کوچه هاست، شب فوتبال، صبح فوتبال ذله شدم بخدا از دستش ذله شدم.
– خب چی کار کنه دیگه تا باز شدن مدرسهها همش چند روز بیشتر نمونده بنده خدا
. بهش گفتم این دفعه اگه شیشه رو تو شیکونده باشی به ارواح خاک بابام این توپ چل تیکتو خودم پاره می کنم. ضرر به جیبم می زنم ولی به آبروم نه به خدا….
مخاطبان میتوانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوند.
بد بود