فردی که بینایی خود را به عللی از دست می دهد تا اندازه ای توانایی ها، علایق و مشاغلش تغییر می کند. لذا می بایست با توجه به شرایط فعلی اش به تدریج خود را سازگار و آماده نماید.
به گزارش کودک پرس ،مهم ترین مسئله و مشکل افراد نابینا چگونگی سازگاری آنان است. یعنی کسانی که نابینا به دنیا آمده اند یا در دوره ای از زندگی و بینایی خود را از دست داده اند باید این واقعیت را بپذیرند و سعی در انطباق و سازگاری با محیط و اجتماع نمایند.
نابینایی لزوماً خود به خود همراه با ناسازگاری عاطفی و اجتماعی نمی باشد. در واقع تا حدودی این رفتار و عکس العمل های خانواده و اجتماع است که چگونگی قدرت سازگاری و انطباق افراد نابینا را مشخص می نماید.
هر نقص عضوی ضرورتا با ناتوانی و نارسایی های حسی و حرکتی و هوشی همراه نمی باشد. به طور مثال اگر یک فرد نابینا در یک جامعه زندگی کند مشکلی نخواهد داشت و حال که در محیط بینا زندگی می کند نابینایی او باعث می شود که به طور کامل او در تمامی فعالیت های اجتماعی شرکت نکند و زمانی هم که انتظارات محیط زیاد باشد، استثنایی بودن او بیشتر مشخص می شود و امروزه تلاش تمامی دست اندر کاران امر تعلیم و تربیت در این است که نه تنها از طرف محیط و اجتماع فشاری بر نابینایان وارد نشود بلکه با ایجاد تسهیلات و امکانات لازم و ضروری محدودیت طبیعی او را به حداقل برسانند.
آثار روانی اختلالات حسی
کودکانی که به اختلالات بینایی و شنوایی مبتلا هستند برای ارضای احتیاجات طبیعی خود دچار مشکلاتی می شوند که کودکان عادی کمتر با آن ها مواجه هستند. علت اصلی این مشکلات عبارتند از :
وجود نقیصه جسمی و اثری که این نقص بدنی بر فعالیت های کودک و درک او از جهان خارج می گذارد.
واکنش پدر و مادر و احساسات و عواطفی که والدین به سبب ناتوان بودن کودک نسبت به او ابراز می دارند.
این احساسات گاه به صورت حمایت و مواظبت افراطی و زبانی به صورت طرد ظاهر می شود.
واکنش اجتماعی و طرز برخورد افراد جامعه با این کودکان؛ مثل ترحم و دلسوزی ویا سرزنش و این باعث ایجاد اختلالاتی در خلق و خو می شود.
آثار روانی مبتلایان به اختلالات بینایی
احساس کودک نابینا از جهان اطراف خود به تدریج و به وسیله سایر حواس برای او فراهم می شود, کودک نابینا از درک کلی اشیا» عاجز است لذا برای شناسایی عالم خارج به کمک دیگران احتیاج دارد.
همانطورکه ملاحظه می شود کودکان نابینا از لذت مشاهده و در نتیجه تقلید و همانند سازی که نقش مهمی در رشد شخصیت فرد ایفا می کند محرومند. از یادگیری بسیاری از مطالب و حتی کسب مهارت های ساده مانند غذا خوردن، لباس پوشیدن، رفع احتیاجات روزمره، که کودکان دیگر از آن بهره مند هستند عاجزند. مسلما این وضع نامطلوب باعث ایجاد حالت خشم و عصبانیت در کودک می شود لذا نابینایان از لحاظ تحصیلی و حرکتی عقب مانده تر از سایر اشخاص جلوه می کنند.
اگر چه ممکن است از لحاظ هوشی کاملا عادی باشند. در مورد بهره هوش افراد نابینا مطالعات زیادی صورت گرفته است و نشان داده شده است که نابینایی به خودی خود باعث هوش کمتر نمی شود و در صورتی که امکانات آموزشی مناسب باشد این کودکان بهره هوشی عادی خواهند یافت.
به عبارت دیگر با آموزش مناسب این کودکان بهره هوشی عادی خواهند یافت. یعنی با آموزش مناسب می توان سطح پیشرفت این کودکان را به اندازه ای افزایش داد که با کودکان بینا برابر شوند. به خصوص این که این افراد به سایر حواس خود بیشتر متکی بوده و از دقت، توجه و کنجکاوی زیادی برخوردارند. پیشرفت تحصیلی کودکان نابینا به اندازه پیشرفت تحصیلی کودکان ناشنوا دچار آسیب نمی شود و انگیزه های یادگیری را درکودکان نابینا بهتر می توان به وجود آورد.
عقیده براین است که کودکان نابینا در فاصله ۶ ماهگی تا ۲ سالگی دچار فعالیت بیش از حد و بعد ازان دچار فقدان هیجان، لاقیدی، بی رغبتی و بالاخره افسردگی می شوند.
بدیهی است وقتی کودک اشیای اطراف خود را نشناسد و با آن ها سرگرم نشود طبعا به حرکت های عضلانی می پردازد تا به این وسیله رضایت خاطری حاصل کند. این کودکان به طور مرتب سر خود را تکان می دهند، انگشتانشان را روی چشم هایشان فشار می دهند یا بی قراری می کنند.
همه این تلاش ها برای شناسایی محیط اطراف است. برای جلوگیری از ظهور این عوارض باید کودک را پیوسته در ارتباط با محیط نگه داشت و با وی صحبت و بازی کرد. کودکان نابینا به علت مشکلات خاص خود در معرض خطر خستگی و ضعف روانی قرار دارند ولی ناراحتی شدید روانی در آن ها کمتر به چشم می خورد. چون برخورد جامعه نسبت به نابینایان اغلب به صورت ترحم صورت می گیرد لذا نابینایان اغلب سازش با محیط را به طور نسبتا عادی برقرار می کنند.
:منبع:فرزند پرتال
ارسال نظر